سی خرداد مرز استبداد و آزادی
بیست
و پنج سال از آغاز مقاومت سراسری در برابر خمینی و رژیم بازمانده از او می
گذرد، بیست و پنج سال پر از تحول، پراز تلاطم انقلابی اکنون پیش روی ماست.
وقتی به کارنامه موضعگیریهای مجاهدین طی 5/2سال پس از انقلاب ضد
سلطنتی نگاه می کنیم، این امکان را پیدا می کنیم که حقانیت و درخشش آن
موضعگیریها را بهتر لمس کنیم. موضعگیریهایی که خطوط اصولی کنونی به ویژه
خطوط سه ساله اخیر که مجاهدین یکی از خطیرترین دورانهای حیات سیاسی خود را
گذرانده اند، زائیده آن است.
واقعیت
این است که در منطق پوزیتیویستی محض که نگرشهای غیرانقلابی و سیاستهای
استمالت جویانه آنگونه به مسایل می نگرد، اصلا نبایستی مجاهدین تاکنون در
صحنه سیاسی ایران باقی می ماندند. دلیلش روشن است؛ به خاطر سختی شرایطی که
درآن به سر برده اند، به خاطر سرکوبی بی سابقه، به خاطر تفتیش عقاید و نسل
کشی بی رحمانه ای که درمورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتا نمی بایستی حتی
چنین تإثیر گذاری سیاسی تعیین کننده یی می داشتند. چرا که حتی نامشان هم در
ایران ممنوع بوده، ماهیت رابطه شان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که
امتیازی به آنها نمی داده وبه هیچ نیرو و کشور و قدرتی هم که وابسته نبوده
اند و هیچ کمک خارجی هم دریافت نکرده اند . آنها جز حمایتِ معنوی و سیاسی
نیروهای دموکراتیک و مردم سایر کشورها، نه تنها متحد خارجی دیگری نداشته
اند. بلکه جریان وار موضوع تلاش جهت معامله و وجه المصالحه شدن برای نجات
رژیم از سرنوشت مقدرش بوده اند!
پس
راستی حقیقت چیست و چرا خط و سیاست مجاهدین در برابر رژیم خمینی از آغاز
تاکنون راه را شکافته و بدون کمترین اعوجاج سیاسی و استراتژیک پیش رفته و
امروز بیش از همیشه می درخشد؟!
چرا
خط و استراتژی اصلاح رژیم خمینی و تغییر آن از درون و سیاست استمالت از
این رژیم با همه حمایت بین المللی و مادی نیرومندی که داشته هر بار شکست
خورده است؟!
حقیقتی
که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگیز تاریخی و سیاسی مجاهدین می
درخشد، این است که مجاهدین، تمامی شانسها و امکانهای تغییر و تحول و
امیدهای اصلاح یا عقب نشاندن خمینی و رژیمش را درطول دوسال ونیم مبارزه
سیاسی شان تجربه کردند.درخلال این تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهد
خلق را به خود اختصاص داده، از سویی تمامی پتانسیلهای مفروض تغییر و تحول
درونی رژیم به آزمایش عملی گذاشته شده و از سوی دیگر مجاهدین به شناختی خلل
ناپذیر و عمیق نسبت به ماهیت، ساختار و ظرفیتهای متصور این رژیم ضد تاریخی
رسیده اند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحلیلها و موضعگیریهای محکم و استوار و
بغایت اصولی آنان را تشکیل می دهد. و این سرمایه ایست که هیچ کس جز مجاهدین
دراختیارنداشته و ندارد. به همین جهت برخی از ناظران و محققان بیطرف سیاسی
(درخارج مجاهدین) که از روزهای انقلاب ضد سلطنتی شاهد رویارویی مجاهدین و
رژیم خمینی بوده اند، از دوران مبارزه سیاسی مجاهدین با خمینی، به عنوان
شاهکار بی نظیر سیاسی نام برده و عملیات سیاسی بسیار هوشیارانه و درعین حال
انقلابی مجاهدین را بسا و بسا فراتر و پیچیده تر از عملیات نظامی بسیار
چشمگیر آنها علیه رژیم ارزیابی کرده اند. واقعیت این است که 5/2 سال مبارزه
سیاسی افشاگرانه مجاهدین و سرفصل پایانی آن یعنی 30 خرداد، سرمایه نفیس و
زیر بنای تعیین کننده ای بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط بغایت
اصولی و بی اعوجاج مجاهدین از آن بهره برده است.
در
زیر، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوین و سرخطهای اصلی،
مرور می کنیم که مسیر رویدادها و موضعگیریهایی دوران 5/2 ساله تا سرفصل 30
خرداد را نشان می دهد. تردید نیست که درآئینه موضعگیریهای مجاهدین، واقعیت
خطوط سازمان را هرچه روشنترو شفافتر خواهیم یافت.
نگاهی به موضعگیریهای مجاهدین طی 5/2سال پس از انقلاب ضدسلطنتی
23 بهمن 57- اعلام موجودیت دفاتر جنبش ملی مجاهدین در سراسر کشور:مجاهدین
در راستای گسترش پایگاه اجتماعی خود در فردای انقلاب ضدسلطنتی، «جنبش ملی
مجاهدین» را به منزله ی«ارگان سیاسی» خود تأسیس کردند.شهید موسی خیابانی در
باره خط و روش سیاسی مجاهدین بعد از سرنگونی شاه گفته بود: «با توجه به
مجموعه شناختهایی که ما ازماهیت و بافت رژیم داشتیم و براساس ماهیت و هویت
ویژه خودمان و موقعیت سازمان در فردای انقلاب، خط ما این بود که تا آن جا
که ممکن و مقدور است ضمن یک حرکت و مبارزه مسالمت آمیز، سازمان، هدفها،
آرمانها و برنامه های خود را به میان توده های مردم ببریم و پایگاه
اجتماعیمان را در بین توده های مردم گسترش بدهیم، آگاهی سیاسی مردم را
ارتقا داده و با گسترش و تحکیم موقعیت سازمان، اساسی ترین کمبودی که انقلاب
داشت، یعنی فقدان یک سازمان انقلابی سراسری توده یی را برطرف نماییم »
4اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچ گونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم می جنگیده اند نباید به وجود آید.
-محاکمات
در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم
اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات
باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری به خصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
14 اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد برسر مزار مصدق
هدف
ما از مبارزه، در نهایت استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینه
های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه فی نفسه هدف نیست. بلکه
تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
21 اسفند57- اطلاعیه مجاهدین در مورد مساله حجاب
هر
موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و
نامقبول است. انقلاب ما هیچ گونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و
سیاسی و اجتماعی زنان نمی پذیرد
26 اسفند 57- نظر مجاهدین در باره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور
و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن وتحت عنوان جاری کردن
حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه
عوامل و انگیزه های جرم به مجازات نمی نگرد خدشه دار ساخته و آن را قسی
القلب و قشری جلوه می دهد.
27 اسفند 57- مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین
در اطلاعیه یی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم میهنان کرد و رفع ستم مضاعف
از آنها تإکید کردند و خواستار یک چاره جویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل
مسالمت آمیز آن شدند. مجاهدین هم چنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای
کردستان و گنبد هشدار دادند.
27 اسفند 57- نظر مجاهدین در باره رفراندم جمهوری اسلامی
در
مورد سوال راجع به جمهوری اسلامی آیا می خواهیم دیگران را وادار کنیم که
از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رإی بدهند ؟ هیچ گونه
انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده
آزاد افراد و گروههای انسانی به نحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و
اصیل نیست
27 اسفند 57- بیاینه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی به ویژه نفت
احتراز از سرمایه گذاریهای کلان در صنایع فوق العاده پیچیده و پرهزینه[هسته یی] به نفع رشد صنایع متوسط داخلی
بنیانگذاری ارتش مردمی
تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
تإمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
رفع ستم مضاعف از تمام شاخه ها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
17 خرداد 57- بیانیه مجاهدین در باره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک
مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و
نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی به دلیل گسترش
گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را می توان از طریق
شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصور تیکه از این طریق هم برپاکردن
شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی می ماند،
انتخابات عمومی سراسری است.
31 تیر 58- بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای
این که در میان انبوه آن چه به نام اسلام و قران عرضه می شود. تا حق را از
باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنیم. تا توده های مردم و قشرهای جوان و
بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. به خاطر اعتقاد به اصالت
آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب می کند که برای احراز
آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.

10 مرداد 58- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
مسعود
رجوی و موسی خیابانی در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت مجاهدین در انتخابات
مجلس بررسی قانون اساسی و مواضع مجاهدین را در این باره اعلام کردند.
روزنامه کیهان به نقل از مسعود رجوی نوشت، ما پیش نویس قانون اساسی را نقد
می کنیم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از
آنها در مقابل چماقداران هستیم. اگر بخواهیم به اسلام عمل کنیم، شکل حکومت و
دولت در اسلام شورایی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمینه های سیاسی و
اجتماعی باید تصریح شود. و (سایرحقوق و خواسته های اساسی یک به یک ذکر شده
است).
23مهر 58- موضعگیری مجاهدین در باره مسایل کردستان
مساله
کردستان هیچ راه حل قهرآمیز ندارد. راه حل انقلابی و مردمی آن اساسا در به
رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشه
ناپذیر تمامیت ارضی ایران خلاصه می شود.
30 مهر 58- موضع مجاهدین در برابر ولایت فقیه
نشریه
مجاهد شماره 7 در سرمقاله اش با عنوان «روحانیت شیعه بر سر دوراهی تاریخی»
نوشت: «اگر روحانیت امروز به مسئولیت تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ
محو می شود....در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا:
قشر خاصی به نام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد. ثانیا: فقیه
به معنای واقعی و قرانی زمین تا آسمان با آن چه امروز در نظر عوام است و
عموما از روی لباسش شناخته می شود تفاوت دارد ثالثا: در اسلام واقعی بین
ولایت و حکومت و به عبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور(که قطعا
شورایی است)تفاوت وجود دارد. باید دید از آن چه در عمل از این اصل(ولایت
فقیه) بیرون می آید استبداد تراوش می کند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از
حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیون بیرون نخواهد آمد...»
23آبان 58- هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسی
مجاهدین
در یک تلگرام فوری به مجلس خبرگان اعلام کردند، درصور تیکه موارد زیر به
عنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانون
اساسی مراعات نشود، به چنان قانونی رإی نخواهند داد.
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طریق شوراهای واقعی
اعاده حقوق ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره تمام امور داخلی شان در چارچوب تمامیت ارضی کشور
تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف به چارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهره وری از زمین و محصول به کسی که روی آن کار کرده است
اول آذر 58- مجاهدین و قانون اساسی رژیم
مجاهدین
اعلام کردند به خاطر فقدان حداقل خواستهای سیاسی و آرمانی مجاهدین در
قانون اساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانون اساسی شرکت نمی کنند.
15 دی58 -شرکت مجاهدین در انتخابات ریاست جمهوری
با
اعلام نامزدی مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری، در فاصله بسیار
کوتاهی، احزاب، سازمانها و گروهها و شخصیتهای مترقی، اقلیتهای قومی و
مذهبی، حمایت خود را از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده او ابراز کردند،
گذشته از احزاب و سازمانهای مختلف سیاسی اعم از سراسری و منطقه یی و
اقلیتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون معلمان، بیش از 80انجمن و کانون
دانشجویی، بیش از 150کانون و تشکل کارگری، صدها انجمن دانش آموزی، صدها
شورا و انجمن محلی، 500تن از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران، صدها تن از
اساتید دانشگاهها و مدارس عالی کشور و از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده
مسعود رجوی حمایت کردند.
20 دی 58- آزادی فلسفه انقلاب
مسعود
رجوی در سخنرانی انتخاباتیش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و برنده
شدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه
انقلاب، یعنی آزادی است. و کیست که نداند فلسفه هر انقلاب راستین در هر
کجای جهان و به ویژه انقلابی که تحت رأیت اسلام برانگیخته می شود در یک
کلام باز هم آزادی است. همان کلمه یی که تمام رسولان و مصلحین، تمام
انقلابیون بزرگ و شهیدان و همه اسیران با آن شروع کردند و با آن به پایان
رساندند.
29 دی 58- برنده و بازنده در بوته آزمایش
خمینی
در مقابل استقبال وسیع از کاندیداتوری مسعود رجوی مجبور شد تمام تعارفها
را کنار بزند. به رغم آن که قول داده بود اصلاً در این انتخابات دخالتی
نکند و به انتخاب مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعود
رجوی از کاندیداتوری را صادر نمود. مجاهدین با افشای اقدامهای نزدیکان
خمینی و مسیری که برای این کاندیداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات
اعلام انصراف کردند. مسعود رجوی در پیامی خطاب به مردم گفت: از فردفرد شما
تمنّای حداکثر بردباری و خویشتنداری دارم.
10 بهمن 58- آینده انقلاب
مسعود
رجوی، در روز 10بهمن1358، در دانشگاه تهران تحت عنوان «آینده انقلاب»
سخنرانی کرد. خمینی و دیگر سران رژیم ازجمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود
گفته بودند هر چه مجاهدین را آزار و اذیت کنیم پاسخی جز مسالمت نخواهند
داد. مسعود رجوی آخوندها رااز ادامه حملاتشان علیه آزادیهای مردم بر حذر
داشت و با تکیه بر صبر و بردباری مجاهدین در مقابل حملات چماقداران و
انضباط تشکیلاتی صفوف مجاهدین خاطرنشان کرد:«وای به روزی که تصمیم بگیریم
مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهیم».
دوم اسفند 58 - شرکت درانتخابات مجلس شورای ملی
درحالی که یک سال از انقلاب ضدسلطنتی می گذشت، مجاهدین باز هم به منظور استفاده از
آخرین
قطرات آزادی با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرایط، انتخابات
مجلس شورای ملی پس از انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری، آخرین
تجربه برای ادامه یک زندگی مسالمت آمیز سیاسی محسوب می شد.
نیمه اسفند 58- افشای رژیم ارتجاعی در سراسر ایران
در
جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت میتینگهای
بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدها هزارنفراز مردم شرکت داشتند.
این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد خمینی و سران رژیم از
پیش در هراس از راه یافتن مجاهدین به مجلس، انتخابات را دو مرحله یی کردند
5فروردین 59 - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین
به منظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله
اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چینی هایی را که در جریان انتخابات برای به
قهرکشاندن فضای سیاسی صورت می گرفت، افشاکردند.
6فروردین 59- غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به
بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «
با فتنه جویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواج دادن واکنشهای
خشونت بار افق سیاسی مسالمت آمیز کشور را تیره و تار کننده و با همه گیر
نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست یابند»، مجاهدین تمام مراکز خود را
غیرمسلح اعلام کردند
18 فروردین 59- پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین
در باره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی
بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نیت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر
رژیمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه
به بنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای
همه خلقهای در زنجیر سرمشق انصاف و برادری باشد.
19 فروردین 59- افشای ترفند بحث آزاد
درحالی
که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی تبلیغ بحث آزاد می کردند و مجاهدین را
به مناظره در باره مسایل ایدئولوژیک فرا می خواندند، مجاهدین در اطلاعیه یی
افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد منظوری جز«پنهان کردن چماق و
پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند
28فروردین59- هجوم خمینی به دانشگاهها
کلاسهای
هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه 10 هزار نفر از
جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین
استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست.
مجاهدین با افشای اسنادی توطئه چینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم،
برای ایجاد اغتشاش، آشوب و به تعطیل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
4اردیبهشت 59- دعوت به آرامش
درحالی
که طی اولین ماه سال، در اثر 80 حمله وحشیانه عوامل خمینی به محلهای تجمع
مجاهدین و مراکزشان، چند تن به شهادت رسیده و بیش از 100 تن زخمی شده و
صدها تن دیگر در زندانها به سر می بردند. مجاهدین در اطلاعیه یی خطاب به
تمام نیروهای سیاسی، به ویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر
گونه اقدام هرج و مرج طلبانه را محکوم نمودند.
11 اردیبهشت 59- افشای تروریسم دولتی
خمینی
و همدستانش که در تلاش برای به انفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان
فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز شکست تازه یی
متحمل می شدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین راه خود را برای
تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند.. آنها بدین منظور، مراسم مجاهدین در
روز 11 اردیبهشت به مناسبت روزجهانی کارگر را که درترمینال خزانه تهران
برگزار می شد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش
اجیر شده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه
حمایت می شدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحد های حفاظتی مجاهدین تو
طئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
22خرداد 59- چه باید کرد؟(میتینگ بزرگ امجدیه)
صدها هزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، درحالی که
پاسداران
رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشک آور در صدد برهم زدن این مراسم
بودند، با پایداری و مقاومت شگفت انگیزی تلاشهای چماقداران را به شکست
کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود
رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمام حجت سیاسی با خمینی و همدستانش
محسوب می شد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به
آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه
راههای مبارزه مسالمت آمیز سیاسی هشدار داد.
31خرداد59- افشای نقش سران رژیم در چماقداری
پس
از میتینگ امجدیه، محکومیت چماقداری به مساله سیاسی و اجتماعی روز کشور
تبدیل شد و تلویزیون رژیم به ناگزیر برنامه هایی را به بحث در باره علل و
عوامل این پدیده اختصاص داد. مجاهدین اسنادی از جمله به صورت نوارهای سخنان
حسن آیت، یکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که
توطئه این حزب برای تعطیل دانشگاهها و در واقع نقشه خود خمینی برای حذف جناح مغلوب درون حاکمیت را بر ملا می کرد.
4 تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
در
این روز یعنی کمتر از دو هفته پس از میتینگ بزرگ امجدیه و کمتر از یک هفته
پس از افشای نقش سران رژیم در چماقداریها و سرکوبگریها، خمینی خود به صحنه
آمد و آّشکار کرد که در پشت تمام آزادی کشیهای پس از انقلاب خود او قرار
دارد. اکنون دیگر هیولای ارتجاع یا باید شکست را می پذیرفت و در مقابل حقوق
مردم عقب نشینی می کرد یا از پس پرده بیرون می آمد و چهره واقعیش را به
نمایش می گذاشت.خمینی این یکی را انتخاب کرد. او درسخنرانی که تماما علیه
مجاهدین بود با دستپاچگی و دروغپردازیهای وقیحانه یی، مجاهدین را دشمن اصلی
و منافق بدتراز کافر اعلام کرد و تلویحا حکم مباح بودن جان و مال و نوامیس
آنان را صادر نمود وجبهه جدیدی برای سرکوبی و کشتار خونین گشود.
اما
مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام راه شقه کردن حاکمیت ارتجاع و
استفاده از تضادهای درون رژیم را به خوبی پیموده بودند در این نقطه نیز
برای ناکام گذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه می توانست
مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای
سخنان خمینی و عمل کردهای او به میان مردم رفتند.
17شهریور 59- شکاف در ا ردوی ارتجاع
موضعگیریهای
هشیارانه مجاهدین از آغاز انقلاب و افشاگریهایشان در باره عملکرد ارتجاع،
به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشدید تضادهای درونی رژیم در جریان
مراسم یادبود شهیدان 17 شهریور در میدان ژاله به اوج خود رسید و سران حزب
جمهوری اسلامی(بهشتی، رفسنجانی و باهنر) به تلویزیون آمدند و آشکارا تشدید
تضادهای درونی رژیم و سخنان رییس جمهور وقت رژیم علیه باند حاکم را ناشی از
عملکرد و سیاست مجاهدین و تإثیر آنها در درون رژیم دانستند.
31شهریور 59- جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
در
فاصله بهار تا پایان تابستان 59، مجاهدین بارها در باره تشدید تضادها و
اختلافها و بروز درگیریهای مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راه حلهای
مسالمت آمیز برای این مساله شدند. این در حالی بود که آتش افروزی پیش از آن
شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در 18شهریور59( 12 روز قبل از شروع
جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای
تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند»
7 آبان 59- کلمه ممنوعه«مجاهد»
در
هفتم و یازدهم آبان1359، دادستانی خمینی، در ضدیت با مجاهدین و با سوء
استفاده از شرایط جنگی، انتشار نشریات و اعلامیه های مجاهدین و هوادارانشان
را به کلی ممنوع اعلام کرد.
دو
روز بعد در تاریخ 13آبان، 28تن از مجاهدین را که در سنگرهای جنوب کشور
مشغول جنگ در برابر تجاوز قوای عراقی بودند، دستگیر کردندو به این تربیب
آمار زندانیان مجاهد در زندان اهواز در تاریخ 18آبان به تن رسید.
25آبان 59- حکم دستگیری رهبران مجاهدین
همدستان خمینی پس از یک محاکمه فرمایشی با سوء استفاده از شرایط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی
را به سال زندان محکوم کرده و هم زمان حکم احضار و دستگیری مسعود رجوی و
موسی خیابانی را صادر نمودند. مجاهدین اما بی اعتنا به این حکمها، انتشار
نشریه مجاهد را از هفته اول آذر59 از سرگرفتند.
سعادتی زندانی دو نظام
5 آذر 59- دادخواهی از مردم ایران
آمار
زندانیان مجاهد در نیمه آذر به تن رسیده بود. نشریه مجاهد به انتشار یک
سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهیت رژیم خمینی پرداخت و افشای شکنجه های
رأیج در مراکز و زندانهای رژیم را آغاز نمود
بهمن ماه 59 - مرزبندی جنبش و ضدجنبش
نشریه
مجاهد به مناسبت دومین سالگرد انقلاب مصاحبه هایی درباره سیاستها و
نیروهای سیاسی، با مسعود رجوی انجام داد که در واقع مهمترین دستاورد تئوریک
سیاسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دو سال و نیمه مبارزه سیاسی است. مسعود در
فرازهایی از این مصاحبه به تشریح مبانی تحلیلی و استراتژیک مجاهدین در
برابر حاکمیت ارتجاع خمینی پرداخت و از جمله گفته بود: معیار مشروعیت و
ترقیخواهی رژیم در رابطه اش با انقلابیون و از جمله مجاهدین خلاصه می شود.
این یک مسأله سیاسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، یعنی کیفیت و رابطه
قدرت حاکمه سیاسی با سایر نیروها و طبقات خلق است.
14اسفند59- شقه در رأس رژیم
مراسم
بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدین در
افشای چماقداران ایفا کردند، ضربه سیاسی سنگینی به خمینی و همدستانش وارد
نمود. این مراسم در روند تشدید تضادهای درونی رژیم، یک نقطه عطف بود. بنی
صدر که در آن هنگام رییس جمهور رژیم بود، به افشای چماقداران پرداخت.
تضادهای درون رژیم به شدت اوج گرفت.
بهار سال 1360- چشم انداز خونین و توفانی!
تا
پایان سال59، بسیاری از شهرهای میهن با خون مجاهدین و هوادرانشان گلگون
شده بود. از آغاز بهار 60 حمله ها و کشتار مجاهدین شدت گرفت و هر روز حادثه
و حمله تازه یی علیه مجاهدین صورت می گرفت.
اما
مجاهدین در برابر همه تهاجمات ارتجاعی خمینی و ایادیش با خویشتن داری شگفت
انگیزی از مقابله به مثل خودداری می کردند و زمان تعیین تکلیف قطعی و
نهایی با رژیم خمینی را باز هم عقب می انداختند. ظرف دوماه اول سال بیش از
10 تن
از هواداران مجاهدین در اثر حمله های چماقداران به شهادت رسیدند.
7 اردیبهشت1360- تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
در
این روز به نشانه ی اعتراض به حملاتی که از آغاز سال شدت گرفته بود و به
ویژه زنان و دختران هوادار مجاهدین را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای
مادران و زنان هوادار مجاهدین بدون اعلام علنی دست به راهپیمایی زدند. شرکت
200هزار نفر از مردم تهران در این تظاهرات، آن هم بدون اطلاع قبلی، رژیم
خمینی و پاسداران ارتجاع را غافلگیر و وحشتزده کرد. این تظاهرات هم دو شهید
و صدها مجروح و اسیر برجای گذاشت.
12اردیبهشت1360- نامه سرگشاده مجاهدین به خمینی و التزام به قانون اساسی
مجاهدین
در نامه سرگشاده یی به خمینی، اعلام کردند که «اگرچه به قانون اساسی رأی
نداده ایم. اما به شرط این که همین قانون نیز عملاًً اجرا شود، بدان ملتزم
هستیم». مجاهدین تأکید کردند که: «تا وقتی
راههای مسالمت آمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده باشد و
به اصطلاح حجت تمام نشده است، از عکس العملهای خشونت بار و قهرآمیز» پرهیز
می کنند.
هم
چنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و
اثبات حرفهایشان «بدون هیچ گونه تظاهر و در نهایت آرامش» به همراه کلیه
همدردانشان در تهران به نزد خمینی بروند.
20اردیبهشت1360- خمینی مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرا می خوا ند: خمینی
ضمن سخیف گوئیهایی علیه مردم و نیروهای انقلابی به خاطر مصادره سلاحهای
ارتش شاه درروزهای انقلاب، مجاهدین را آشکارا به «جنگ یا تسلیم» فرا خواند و
حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشریه
دارد».
25اردیبهشت1360- آخرین نامه اتمام حجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین
در پاسخ به موضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی
صدر رییس جمهور وقت رژیم منتشرکردند و شرایط آمادگی خود را برای خلع سلاح
تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چیز” نیست.
سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فداکردن
هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین
تأکید کردند که مشروط بر این که وی به عنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول
اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را به طور عملی تضمین نماید، حاضرند
سلاحهای خود را تسلیم کنند
خردادماه 1360- شمارش معکوس!
حلقه
محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر می شد. اما
مجاهدین هم بر سر اصولشان کوتاه نمی آمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمام
حجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمی
نشستند.
مسعود
رجوی رهبر مقاومت دراین باره می گوید: «تا آن جا که به ما مربوط بود بعد
از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و
مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمی کردیم. اما وقتی که خمینی روزنامه ها
را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گسترده ترین نوعش، تحت عنوان حزب
اللهی یا نهادهای به اصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمام حجت می
کردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامه ها دهان دوخته،
چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان می
بارید. دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در 30خرداد 1360 درحالی که همه
راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک
انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد. ” این جا بود که ما باید انتخاب می کردیم.
یا ننگ تسلیم را می پذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را
حفظ کردیم.
غیر ممکن، ممکن می شود !
از صبح 30خرداد درحالی که تمامی پیکر مجاهدین و میلیشیا در تهران مشتاقانه سر از پا
نمی
شناخت و در هر پارک یا کوچه و خیابان و خانه یی گروه گروه آماده می شد،
مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف سیستم ارتباطی گرد آمده بود تا هیچ چیز
خارج از کنترل، خودبه خودی رها نشود.
آری
فرماندهان و مسئولان مجاهدین در این روز واقعاًً یک شاهکار تاکتیکی و
نظامی آفریدند. تظاهرکنندگان به هزار تن بالغ می شدند، غیرممکن، ممکن شده
بود .
به این ترتیب بعدازظهر روز 30خرداد تظاهرات مسالمت آمیز نیم میلیونی مردم تهران به دعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق می شود.
آن
روز که رادیوی ارتجاع پرده را از روی همه چماقداریها و تاخت و تازها کنار
می زند و به صراحت خطاب به پاسداران می گوید و کرارا تکرار می کند که به
اذن امام به روی مردم رگبار باز کنید. پاسداران تظاهرات مسالمت آمیز را به
خون می کشند.
بعد
از ظهر30 خرداد 1360 خمینی به طور تاریخی در مقابل مسعودرجوی شکست می خورد
و تمام می شود. از این پس مبارزه قهرآمیزانقلابی مجاهدین و همه
موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل می گیرد
و پیش می رود. کارنامه درخشان دو و نیم ساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این
حقیقت تابناک را مجسم می کند، در صدر همه حماسه هایی که مجاهدین در میدان
نبرد نظامی می آفرینند، بایستی به شاهکار و هنر تاریخی مسعود رجوی در این
مبارزه سیاسی آفرین گفت. چرا که در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک
انقلاب عظیم با آن
استقبال توده یی را حمل می کرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت
مرجع تقلید تکیه زده بود و این همه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و
این خمینی بود که با سر به زمین خورد.
آغاز اعدامهای جنون آسا
از شبانگاه 30خرداد، اعدامهای جنون آسای مجاهدین و هم
چنین دستگیریهای گسترده هر کس که کمترین ارتباطی با مجاهدین داشته، در
سراسر کشور آغاز می شود. ماشین کشتار به دستور دژخیم خون آشام جماران در
اوین به کار می افتد و خون پاکترین و آگاهترین فرزندان میهن را بی دریغ و
با شتاب و شقاوتی شگفت انگیز بر زمین می ریزد.
روز
31 خرداد، روزنامه های رسمی رژیم عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که
دژخیمان خمینی آنها را با قساوت تمام تیرباران کرده اند به منظور احراز
هویت چاپ می کنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته می
شودکه برای شناسایی و تحویلگیری
فرزندانشان
به اوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجه ای و شاهدانی دیگر از صحنه های
اعدام دراوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی
با مشت گره کرده فریاد می زدند: «مرگ بر خمینی»، «زنده باد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضد شرع خمینی
آخوند جنایتکار محمدی گیلانی حاکم ضد شرع منصوب شده توسط خمینی نعره می کشید که:
«محارب بعد از دستگیر شدن توبه اش پذیرفته نمی شود، کیفر همان کیفری است که قرآن
(بخوانید
فتوای خمینی) بیان می کند، کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت
بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار
خمینی) اجازه می دهد که اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می کنند،
دستگیر شوند و در کنار دیوار همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول
فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برای این که محارب بودند اسلام(!) اجازه نمی دهد که بدن مجروح این گونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمام کشته شوند»
آخوند جنایتکار موسوی تبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی می گوید:
«اینها
محاکمه شان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز هر کس در برابر
این نظام و امام عادل مسلمین(!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب
است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمی تر کرد که کشته شود
رفسنجانی جنایتکار که آن زمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، به حکام ضد شرع چنین خط می دهد:
«برطبق
فرامین الهی(!) حکم بر اینها لازم الاجراست: 1ـ کشته شوند 2ـ به دار کشیده
شوند 3ـ دست و پایشان قطع شود 4ـ اینها از جامعه جدا شوندرفسنجانی تأسف می
خورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و می گوید: اگر آن روز منظورم
اوایل انقلاب است، 200نفر از اینها را می گرفتیم و اعدامشان می کردیم،
امروز این قدر نمی شد.»
بهای آزادی
به
این ترتیب با سرکوب خونین تظاهرات 30 خرداد و شروع عصر اعدامهای وحشیانه،
خمینی ضدبشر آخرین ذرات آزادی را نابود کرد. آن چنان که از فردای 30خرداد
به زبان دیگری می بایست با او سخن گفت. این زبان مقاومت انقلابی مسلحانه
است، که از فردای 30 خرداد
مشروع و ضروری گردید. اگر وارد مبارزه قهرآمیز نمی شدیم، به جای موج
مقاومت و سرسختی بیشتر، شاهد موج ندامت و خیانت بودیم. ”ندامت و خیانتهایی
که دیگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سیستماتیک نیز در آنها کاملاًً
چشمگیر می بود”.
مجاهدین
هم چنان که طی دوسال و نیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای
ایجاد یک زندگی مسالمت آمیز تلاش کردند و به رغم دادن بیش از 70 شهید و
هزاران مجروح، باگذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیک نکردن حتی یک گلوله,
وفاداری خودشان را به آزادی به اثبات رساندند، این بارهم وقتی با ضرورت
مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همه چیزشان
لحظه یی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پس از دیگری تجربه کردند و
بهای آزادی و وفاداری به خلق را با سنگین ترین قیمت ممکن پرداختند. تا
مقاومت انقلابی به عالیترین ثمره خود که ارتش آزادیبخش ملی ایران است بالغ
گردید.
ارتشی
انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنین عزم که از قضا در 30خرداد1366 به
فرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزم آورانش رشیدترین و پاکبازترین
فرزندان ایران زمینند و سوگند خورده اند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و
رساندن مهر تابان آزادی به ایران زمین از پای ننشینند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر