۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

ايران - خامنه‌ای در بن‌بست یمن

آخوند خامنه‌ای در بن‌بست یمن :

سخنرانی خامنه‌ای به‌مناسبت عید مبعث

اظهارات خامنه‌ای به‌مناسبت عید مبعث در روز 26اردیبهشت در جمع سران نظام و سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی در تهران، با حرفهای یک ماه پیش او، تناقض بسیار بارزی داشت. خامنه‌ای در آن سخنرانی (20فروردین)، با کلمات خیلی تندی به دولت عربستان حمله کرد و گفت: «اینها قطعاً ضربه خواهند خورد. قطعاً بینی سعودیها به خاک مالیده خواهد شد».
آخوند گلپایگانی رئیس دفتر خامنه‌ای هم چند روز پیش گفت: «به‌زودی ”آل سعود“ به ”آل سقوط“ تبدیل می‌شود». (تسنیم_ 12اردیبهشت 94)

اما این‌بار، لحن خامنه‌ای مؤدبانه یا به عبارت دقیقتر بسیار ضعیف و فروخورده بود، از هتاکی علیه عربستان خودداری کرد و حتی گناه جنگ در یمن را هم به گردن آمریکا انداخت و گفت که اینها فریب آمریکا را خوردند. همچنین درست بر عکس یک ماه پیش که گفته بود: «ما در موارد متعدد با سعودیها اختلاف داریم»، این بار روی موارد اشتراک دست گذاشت و گفت: «ما با کشورهای منطقه خلیج فارس منفعت مشترک داریم».

بین این دو دستگاه متناقض، یعنی حرفها و مواضع این‌بار خامنه‌ای با موضع یک ماه پیش او، البته باید اصالت را به موضع کنونی داد و موضع یک ماه پیش را نمایشی و تهدیدهای توخالی تلقی کرد. به یک دلیل ساده، به‌دلیل تعادل قوا! تعادل قوایی که طی یک ماه گذشته در همه زمینه‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی مداوماً به زیان رژیم پیش رفته تا جایی که اکنون رژیم در معادلات منطقه‌یی چندان محلی از اعراب ندارد.

این واقعیت در اظهارات هر یک از سردمداران رژیم دیده می‌شود و همه آنها، خودآگاه یا ناخودآگاه، به این تعادل‌قوا که در همه زمینه‌ها به‌شدت به زیان رژیم است، اذعان می‌کنند. به‌طور مثال آخوند موحدی کرمانی نماینده خامنه‌ای در نمایش جمعه تهران (۲۵/۲/۹۴) با حمله به کشورهای اسلامی و مجامع جهانی به‌خاطر حمایتشان از عربستان، به موقعیت سیاسی برتر عربستان و انزوای رژیم اعتراف نمود و روحانی آه و ناله کرد که عربستان با «دلار و بمب» کار خودش را پیش می‌برد.

یک نمود دیگر از تعادل قوای به‌شدت نابرابر طرفین که در روزهای اخیر نمایان شده، جنجال بر سر کشتی حامل به‌اصطلاح کمکهای انسانی برای یمن است که در آن شاهدیم که رژیم چطور از آن هارت و پورتهای روزهای اول کوتاه آمده و افخم سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم ابراز امیدواری می‌کند که «این کمکها در کوتاهترین زمان و در هماهنگی با دفتر کمکهای انسان‌دوستانه سازمان ملل به دست مردم یمن برسد».

از طرف دیگر آخوند موحدی در همان نمایش جمعه تهران گفت: «آقای اوباما در کمپ دیوید به کشورهای خلیج فارس… می‌گوید از ایران نترسید». اما خامنه‌ای در سخنرانی (25/2) خود به کشورهای اسلامی هشدار داد که «استکبار، دشمن موهوم ایجاد می‌کند تا آنها را از همدیگر بترساند».

این قبیل تناقضات به این یک مورد، یا چند مورد محدود نمی‌شود؛ یک امر جریان‌وار است. پاسدار سلامی جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران هم با الفاظ شداد و غلاظ و هارت و پورت بسیار عربستان و کشورهای منطقه و آمریکا را یک جا تهدید به جنگ و «سرب داغ» کرد… اما از طرف دیگر پاسدار محسن رضایی صراحتاً گفت: «ما، نه می‌توانیم و نه می‌خواهیم نیروی مسلح بفرستیم» (تلویزیون رژیم ۲۳/۲/۹۴)

یا علی لاریجانی ضمن اظهار برائت از هر گونه امپراتوری‌گری و سلطه‌جویی گفت: «اگر خدای ناکرده رژیم صهیونیستی به شما حمله کند، ایران از شما دفاع می‌کند، چرا که ملت شما مسلمان است».. (سخنرانی در مجلس ارتجاع ۲۳/۲/۹۴).

مبنای این تناقضات، تعادل قوای به‌شدت نابرابر موجود است و همین واقعیت است که خامنه‌ای را هم وامی‌دارد که با گذشت یک ماه، لحن خود را این‌چنین تغییر دهد و حتی دست دریوزگی به سمت عربستان و کشورهای منطقه دراز کند.

اما این تناقض‌گوییها و شاخ و شانه کشیدنها، با اظهارات اخیر خامنه‌ای پایان نخواهد یافت، زیرا ولی‌فقیه به‌شدت نیازمند روحیه دادن و سر پا نگه‌داشتن نیروهای دلواپس و روحیه باخته رژیم در داخل و خارج است؛ به‌خصوص که دیگر، توان تغذیه مادی آنها را، با پول و سلاح ندارد و تلاش می‌کند با ضرب این قبیل دود و دمها و تبلیغات صورت رژیم را سرخ نگه‌ دارد تا آنها نفهمند که وضعیت تا کجا داغان است و زنگهای خطر چطور از هر سو به صدا درآمده است.

فراخوان به تحقیقات در مورد جنایات جنگی بشار اسد

فراخوان به تحقیقات در مورد جنایات جنگی بشار اسد در سوريه:

 

دیوان بین المللی لاهه

وال استریت ژورنال در مقاله‌یی در روز دوشنبه 28اردیبهشت نوشت: یک سازمان فعال حقوق‌بشری در خاورمیانه در تلاش است تا دادگاه بین‌المللی جنایی در لاهه در مورد جنایات جنگی رژیم بشار اسد، رژیم ایران و حزب‌الله لبنان در سوریه دست به تحقیقات بزند. سازمان ”نعامی شام “مدارک پاکسازی قومی و جنایات جنگی نیروهای امنیتی رژیم سوریه را که در همکاری با رژیم ایران و حزب‌الله صورت گرفته در 23آوریل امسال به دادگاه بین‌المللی جنایی ارائه کرده است.
فواد حمدان از مدیران این سازمان گفت: دادگاه بین‌المللی جنایی موظف است در عرض دو ماه به این گزارش واکنش نشان دهد.
در گزارش این سازمان به‌طور مشخص از قاسم سلیمانی فرمانده نیروی تروریستی قدس به‌عنوان یکی از جنایتکاران جنگی در سوریه اسم برده شده است.
فواد حمدان گفت: ما خواست خودمان از دادگاه بین‌المللی جنایی را تکرار می‌کنیم و خواهان شروع تحقیقات توسط دادستان دادگاه بین‌المللی جنایی هستیم و این تحقیقات باید شامل نقش مقامات و فرماندهان رژیم ایران به‌خصوص قاسم سلیمانی باشد. در این گزارش همکاری نظامی رژیم ایران و حزب‌الله لبنان با رژیم بشار اسد برای بیرون راندن شهروندان سنی سوریه از مناطق مختلف این کشور توضیح داده شده است.
وال استریت ژورنال گفت: به‌رغم تکذیب رژیم ایران در مورد حضور نیروهای سپاه پاسداران در سوریه، فرماندهان نظامی رژیم ایران و گروه حزب‌الله تأیید کرده‌اند که صدها نفر از نیروهای آنها در جنگ داخلی سوریه کشته شده‌اند و کاخ سفید نیز به‌طور مکرر رژیم ایران و حزب‌الله لبنان را متهم به حمایت از سرکوب بشار اسد در داخل سوریه کرده است.

ايران فردا: سناتور لیندزی گراهام: برای جلوگیری از دستیابی رژیم...

ايران فردا: سناتور لیندزی گراهام: برای جلوگیری از دستیابی رژیم...: سناتور لیندزی گراهام: برای جلوگیری از دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی باید کار بسیار بیشتری انجام گیرد: سناتور لیندزی گراهام سن...

ايران فردا: با پایان آتش‌بس حملات هوایی علیه مواضع شبه‌نظامیان...

ايران فردا: با پایان آتش‌بس حملات هوایی علیه مواضع شبه‌نظامیان...: با خاتمه آتش‌ بس حملات هوایی علیه مواضع شبه‌نظامیان حوثی در یمن از سرگرفته شد:   از سرگیری حملات هوایی عربستان به یمن تلویزیون سی.ا...

ايران فردا: وزیر خارجه یمن: کشتی رژیم ایران حامل «مواد ممنوعه»...

ايران فردا: وزیر خارجه یمن: کشتی رژیم ایران حامل «مواد ممنوعه»...: رياض ياسين وزیر خارجه یمن گفت: کشتی رژیم ایران حامل «مواد ممنوعه» بود   ریاض یاسین وزیر خارجه یمن به گزارش العربیه 27اردیبهشت 94...

ايران فردا: ولایتی مشاور خامنه‌ای: بازدید از تأسیسات نظامی خط ...

ايران فردا: ولایتی مشاور خامنه‌ای: بازدید از تأسیسات نظامی خط ...:  علي اكبر ولایتی مشاور خامنه‌ای: بازدید از تأسیسات نظامی خط قرمز ماست   تاسیسات اتمی رژیم علی اکبر ولایتی مشاور بین‌المللی خامنه...

ايران فردا: تام گریوز: دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی غیرق...

ايران فردا: تام گریوز: دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی غیرق...: تام گریوز عضو مجلي نمايندگان: دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی غیرقابل‌قبول است   تام گریوز عضو مجلس نمایندگان آمریکا تام گریو...

اعتراف خامنه‌ای به بحرانهای فراگیر

اعتراف  آخوند خامنه‌ای به بحرانهای فراگیر:

خامنه ای

روز 19اردیبهشت خامنه‌ای به ‌همه باندهای رژیم هشدار داد که نظام در همه زمینه‌ها از جمله سیاسی و اقتصادی و امنیتی و بالاتر از همه آنها در زمینه فرهنگی درگیر جنگ است و تأکید کرد اگر کسی این را نداند خواب خواهد ماند! چند روزی نگذشته بود که جریان مهاباد و بازتاب‌های آن در ماهواره‌های به قول آخوندها «معاند!» و فضای مجازی، رژیم را از بالا تا پایین غافلگیر کرد. و نظام آخوندی را از خواب پراند و معلوم شد که کار از هشدار، گذشته و نظام ولایت در سراشیبی افتاده است که هر روز باید منتظر صحنه‌هایی مثل مهاباد باشد، چه ولی‌فقیه ارتجاع هشدار بدهد یا ندهد. واکنشهای سردمداران و کارگزاران ریز و درشت نظام نشان‌دهنده همین واقعیت است.
پاسدار حمیدرضا مقدم فر، مشاور فرهنگی و رسانه‌یی سپاه رژیم، مانند کسی که کشف جدیدی کرده باشد وارد صحنه شد و گفت، حتماً شکافهای سانسور نظام زیاد است که مهاباد اینطوری گر می‌گیرد و روی سر نظام آوار می‌شود!
این سرکرده رژیم که به‌شدت از نقش رسانه‌های مقاومت در بازتاب اخبار قیام مهاباد سوخته بود، گفت: «راهبرد خبری دشمن در مواردی هم‌چون ماجرای مهاباد استفاده از خلاءهای اطلاعاتی ما... است». بعد ناکار‌آمدی دستگاه سانسور نظام را زیر ضرب برد و گفت: «مسئولان در سکوت خبری به‌سر بردند و رسانه‌ها هم محتوای لازم را برای اطلاع‌رسانی نداشتند». نتیجه حرف این مشاور فرهنگی پاسداران این است که تا وقتی این شکافهای اطلاعاتی و غیراطلاعاتی درون نظام وجود دارد، این غافلگیریها و خواب ماندنها خواهد بود. نمونه دیگر حرفهای سرکرده بسیج ضد‌مردمی رژیم است که انگار یک دفعه با آتش قیام جوانان مهابادی و اطلاع‌رسانی گسترده آن از خواب خرگوشی بیدار شده باشد، وحشت‌زده به صحنه آمد و یادش افتاد که هزاران شبکه اجتماعی مشغول فعالیت علیه نظام می‌باشند! و گفت: «در این جنگ فرهنگی، دشمن می‌خواهد اعتقادات، باورهای اخلاقی و دینی و تربیت اسلامی را از جوانان بگیرد». آن یکی گفت شکافهای سانسورمان زیاد است و این یکی روی بن‌بست سانسور انگشت گذاشت.

اما این تنها یکی از دردهای بی‌درمان نظام ولایت است! همین مزدور در قسمت دیگری از حرفهایش با اذعان عملی به‌این که تمامیت نظام از همه جوانب در معرض خطر قرار دارد، بر اساس همان حرفهای خامنه‌ای گفت: «نیروهای مردمی بسیج در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی آماده باشند و به دولت در حل مشکلات بیکاری و اشتغال کمک کنند».

ابراز وحشت از بحران اجتماعی! همان مشکل همیشگی ‌اشتغال و هراس رژیم از ارتش بیکاران که به اعتراف خود رژیم بخش عمده‌ای از آن را جوانان تحصیل کرده تشکیل می‌دهند، به یکی از کابوسهای شبانه روزی نظام تبدیل شده است.

واقعیت این است که جنگی که خامنه‌ای و مزدورانش به آن اذعان کرده‌اند، در همه عرصه‌ها ادامه دارد و نه هشدار و نه آماده‌باش، نه تشدید سرکوب و نه افزایش دیوانه‌وار اعدامها، هیچ دردی از نظام در بن‌بست ولایت، درمان نخواهد کرد.

سیاست چپاولگرانه سد سازی، آفت محیط زیست، بلای جان مردم

سیاست چپاولگرانه سد سازی، آفت محیط زیست، بلای جان مردم ايران :

سد کارون

سد در هر کشوری به‌منظور مهارکردن آب در عرض دره یا میان دو کوه ایجاد می‌شود و برای جلو‌گیری از هرز روی و ذخیره کردن آب در پشت آن برای کشاورزی، آبیاری، آب رسانی و تولید انرژی برق آبی استفاده می‌شود. اما در ایران آخوند زده، سدها، بلای جان محیط زیست و فاجعه‌یی برای امرار معاش مردمان مسیر رودخانه‌ها و حاشیه تالابها شده‌اند. وقتی بر روی رودی پرآب سدی ساخته می‌شود، حوزه پایین دستی آن سد به‌طور حتم با مشکل کم آبی روبه‌رو می‌شود و اکوسیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر می‌کند.
پروژه سدسازی در ایران به ظاهر برای بهینه‌سازی و جلوگیری از هرز روی آب رودخانه‌ها می‌باشد، اما خسارتهایی که از ساخت بی‌حساب و کتاب این سدها به بار آمده است غیرقابل جبران است.
اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانه‌ها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها به‌خاطر منافع باندی است. یکی از آنها، قرارگاه ضد خاتم الانبیاء است که به‌عنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته می‌شود.
علاوه بر تغییر بافت طبیعی و زیستی منطقه، یکی دیگر از عواقب سد سازیهای بی‌رویه که در راستای منافع اقتصادی سپاه پاسداران صورت می‌گیرد، مشکلات و فجایع بسیاری است که برای مردم در پی‌ داشته است.
نمونه آن سد گتوند است که از آن به‌عنوان بزرگترین فاجعه زیست محیطی نام برده می‌شود. این سد در محدوده تپه نمکی گچساران قرار گرفته است. تنها ۱۰ روز از زمان آبگیری سد نگذشته بود که خبر رسید، نمک‌های سازنده گچساران وارد دریاچه سد گتوند شده‌است. میزان نمک حل شده در عمق پایین دریاچه پشت سد گتوند، اکنون بیش از ۱۰برابر شوری آب اقیانوس برآورد می‌شود.
از زمان آبگیری سد گتوند تقریباً ۱۷میلیون تن نمک از این سد خارج شده و وارد کارون شده است. زمین‌هایی که تحت آبیاری سد گتوند هستند بیش از ۴۲۰ هزار هکتار است که محصولات متنوع از قبیل گندم، ذرت و نیشکر در این زمینها کشت می‌شوند. آبیاری با آب شور، تولید و عملکرد کشاورزی منطقه را نابود می‌کند و در کمتر از چند سال زمینهای زراعی پایین دست سد گتوند، شور و غیرقابل کشت می‌شوند. چپاول 2هزار میلیارد تومانی قرارگاه ضد خاتم الانبیاء و آستان قدس رضوی از پروژه احداث سد گتوند، علت روی آوردن سپاه به پروژهای سد سازی را به خوبی برملا می‌سازد.
واقعیت دیگر اینکه، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. کشاورزان ناچارند با حفر چاه‌های عمیق به‌صورت مجاز یا غیرمجاز آب مورد نیاز خود را از سفره‌های زیر زمینی تأمین کنند. این اقدام در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، روند خشک شدن آن را تسریع کرد و در استانهای اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.
خشک شدن چشمه‌ها و قنوات، تبدیل زمینهای کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آب‌های زیر زمینی یا تخریب سفره‌های آب زیر زمینی است.
سایت تابناک رژیم در تاریخ 21بهمن 93 به علت اصلی پیدایش گردو غبار و ریزگرد ها در مناطق جنوبی و غربی کشور اعتراف کرده و می‌نویسد: «به علت سدهای زیادی که در ایران... روی این رودخانه‌ها زده شده، عملاً آب کافی به تالابی که بین ۵۵۰ تا ۷۰۰ هکتار وسعت دارد نمی‌رسد. از سوی دیگر بخشی از تالاب هورالعظیم توسط وزارت نفت برای حفاری خشک شده است. در نتیجه با کوچک‌ترین توفان و بادی، ریزگرد‌ها اتفاق می‌افتد و تمام استانهای جنوبی را در بر می‌گیرد و به آذربایجان و زنجان هم می‌رسد... کشور ظرفیت ساخت این همه سد را نداشت و سدهای ساخته شده، باعث خشک شدن دشت خوزستان و ایجاد ریزگرد شده است».
ساخت سد و مصرف آب رودخانه‌ها در مسیر منافع اقتصادی شرکتهای عوامل رژیم که عمده آن از آن سپاه پاسداران است، یکی از بزرگترین عوامل خشک شدن رودخانه‌ها و تالابها و از جمله دریاچه ارومیه است.
عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی رژیم (خبرگزاری حکومتی ایسنا 19تیر 92) اعتراف می‌کند: «در حال حاضر تمامی پیکره‌های آبی طبیعی ایران خشکیده‌اند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و… . دیگر چیزی باقی نمانده».
آخرین نمونه از این نوع سدسازیها دست‌اندازی به جنگل‌های شمال ایران است که با نام طرح(سد شفا رود) این روزها بر سر زبانها افتاده است و مخالفت و اعتراضات خود کارگزاران رژیم را هم در پی داشته است.
انگورج معاون امور جنگل سازمان جنگلها در تلویزیون (رژیم) 1 اردیبهشت 94 می‌گوید: «ما اساساً در داخل جنگل قائل به احداث سد نیستیم... . رجیم رودخانه‌ها را با توجه به پوشش جنگلی مثبت می‌بینیم نیازی به سد سازی نمی‌بینیم... در کمترین میزانش ما حدود 200هکتار جنگل را از دست می‌دهیم». ولی این مخالفت محیط زیست به‌دلیل منافع باندی اندکی دوام نمی‌آورد، طوری که خبرنگار رژیم به آن اعتراف می‌کند و می‌گوید: «اما جالب است که محیط زیست مخالف، حالا از موضع خودش پایین آمده است، اما با شرط و شروطی». خبرنگار و کارگزار رژیم در ادامه صحبت، به فرموده و در راستای منافع باندی، تا حدی که می‌توانند موضوع را کوچک‌نمایی می‌کنند.
متصدی معاون محیط انسانی سازمان محیط زیست کشور در این رابطه می‌گوید: «قرار شده است یک سری بازنگریها در بحث سد سازی و نحوه استفاده ‌آن برای آب شرب و مصارفی که در اولویت هستند و همچنین عوارض زیست محیطی رودخانه شفا رود داشته باشیم و قطعاً فقط نیازهای شرب و نیازهای اساسی زیست محیطی تأمین بشود».
حالا شرط و شروط در پشت پرده چه بوده است که نابودی 200 هکتار جنگل شمال کشور را به بهانه تأمین آب شرب، با دجالگری توجیه می‌کند، بماند. اما واقعیت این است این اعداد ارقام واقعی نیستند. با توجه به هشداری که کارشناسان محیط زیست و سد سازی دادند، ساخت سد شفا رود اساساً به صرفه نیست و هزاران هکتار جنگل شمال از بین می‌رود.
نکبت سیاستهای چپالگرانه و ضد‌مردمی رژیم ولایت‌فقیه، همه جای ایران را فراگرفته است. و از این‌روست که از آب‌های کارون تا رودخانه‌های شمال صدای استمداد برای نجات به گوش می‌رسد. بر کسی پوشیده نیست که حل بحران آب و نجات محیط زیست، مانند سایر مشکلات مردم ایران، جز با برچیدن بساط رژیم غارتگر ولایت‌فقیه امکانپذیر نیست.


گاردین - روایتی تلخ از «بازار کلیه» در ایران

گاردین - روایتی تلخ از «بازار کلیه» در ایران

فروش کلیه

اقتصاد نه بر اساس ادعای خمینی بنیانگذار رژیم وارونه‌ی ولایت‌فقیه مال خر نیست که اصل مبنایی و پایه‌یی هر کشوری می‌باشد که شامل پارامترهای پول و سرمایه و تکنولوژی و نوآوری و نیروی انسانی یا نیروی کار و منابع و تولید و بازار می‌شود. البته تولیدات اقتصادی تابع عرضه و تقاضا هستند. همان‌گونه که رکود و رونق و بحران اقتصادی هم از این قاعده مستثنی نیست. البته مشاغل و حرفه‌ها هم اشکال مختلفی دارند که از ساده گرفته تا تخصصی را دربر می‌گیرد. حال بماند که عرضه‌ی نوع و چگونگی کار و جایگاه عرضه کننده‌ی کار دارای درآمد یا حقوق و مزایا و دستمزدهای غیرقابل باوری دارند که هرگز قابل مقایسه نیست.
به‌طور مثال به برکت عملکرد 37ساله رژیم ایران برباده که روزگار اکثر مردم تیره و تار شده است شغلها یا پدیده‌های نوظهوری رایج شده است که نه انسانی که ضدانسانی‌اند. مثل فروش کلیه و اندام، تن فروشی زنان شوهردار، کودکان کار خیابانی، شلاق و دار زدنهای خیابانی، اسید پاشی بر سر و صورت زنان توی خیابانها، وطن‌فروشی حاکمان که زیر پرده‌ی دین انجام می‌گیرد.
بدتر اینکه اگر چنان‌چه آزادی بیان و قلم و عقیده و برگزاری تجمعات و پوشش زنان با عدم تبعیض و عدالت غیرقانونی است، در عوض سانسور و سرکوب و حجاب اجباری و ضرب و شتم و شکنجه و اعتراف‌گیری و اعدام و دار زدن و قطع اندام و تبعیض و زن‌ستیزی و... .. و خلاصه کاخ‌وکوخ و حاشینه نشینی شهرها و کارتون خوابی خیابانی و زیرخط فقر اقتصادی به‌سر بردن و اخراج از کار و بیکاری و فقر وشکاف طبقاتی و عدم امنیت اجتماعی قانونی است.
بر همین اساس رژیم ایران تنها کشوری است که فروش کلیه در آن قانونی است. بر اساس طرحی که سال 1376 در ایران به تصویب رسید، دولت موظف می‌شود که به ازای هر کلیه مبلغی را به اهداکننده بدهد و تا یک سال او را بیمه کند. اما در حال حاضر بیشتر پیوندها به شکل خصوصی انجام می‌شود. اهداکنندگان به ازای اهدای کلیه خود از خریدار یا بخش دولتی مبلغی را دریافت می‌کنند. در این سیستم لیست انتظار کنار گذاشته می‌شود اما مخالفان این طرح می‌گویند که این کار به ضرر قشر ضعیف و آسیب‌پذیر است در این رابطه گاردین از استان نفت خیز و جنگ‌زده خوزستان گزارش داده است در اهواز باد بسیار گرمی در حال وزیدن است و آتش از لوله دودکش پالایشگاههای نفت به بیرون زبانه می‌کشد. در خیابان گروه‌های زیادی از مردم را می‌بینیم که دسته‌دسته حرکت می‌کنند. گرد و خاک در هوا بسیار زیاد است. امروز روز عاشورا است و مردم با صدای طبل و دهل مشغول عزاداری هستند. غفار به کنار پنجره اتاق خود می‌رود تا آنها را تماشا کند. او نیز دوست داشت تا در کنار آنها باشد، اما حالا در بیمارستان است تا عمل پیوند کلیه‌اش انجام شود در واحد پیوند زنان، سه بیمار جوان با خوشحالی در مورد صدای تبل و دهل با هم صحبت می‌کنند. «تندیس» و «چمن» زخم و بخیه روی پهلوی خود را به «نارین» نشان می‌دهند. آنها کلیه دریافت کرده‌اند و حالا حالشان رو به بهبودی است. نارین نیز تا چند ساعت دیگر صاحب یکی از همین زخم‌ها می‌شود. او یکی از کلیه‌های خود را به غفار فروخته است.
درصورتی‌که سازمان بهداشت جهانی معتقد است که فروش کلیه باید ممنوع شود. در بیانیه استانبول این سازمان آمده است: «تجارت پیوند کلیه اهداکنندگان فقیر و آسیب‌پذیر را هدف خواهد گرفت. این مسأله نابرابری و بی‌عدالتی را ترویج خواهد داد. مگر در رژیم تک صدای بنیادگرای ولایت‌فقیه، قانونی وجود دارد که خلاف آن اعمال نشود. برای این‌که در این رژیم از صدر تا ذیل آلوده به فساد که به‌طور مافیایی اداره می‌شود در هر نهادی باند مافیایی وجود دارد. آن‌گونه که عرضه و خرید و فروش کلیه هم از طریق باندهای مافیایی انجام می‌شود.
بهرحال گذشته از اینکه هوای آلوده و نبودن آب آشامیدنی سالم همراه با فقر و بیکاری و اعتیاد که بر آسمان شهرهای استان جنگ‌زده نفت خیز خوزستان سایه افکنده است که بخشی از دست‌آورد وعده‌ی حکومت مستضعفان و پابرهنگان خمینی شیاد و موهبت الهی جنگ خانمانسوز 8ساله‌ی ایران و عراق می‌باشد ناامنی و کلیه فروشی هم مزید بر علت و تحمیل شده است.
ایران تنها کشوری است که فروش کلیه در آن قانونی است. اهداکنندگان به ازای اهدای کلیه خود از خریدار یا بخش دولتی مبلغی را دریافت می‌کنند. در این سیستم لیست انتظار کنار گذاشته می‌شود اما مخالفان این طرح می‌گویند که این کار به ضرر قشر ضعیف و آسیب‌پذیر است. به گزارش فرادید به‌نقل از گاردین، باد بسیار گرمی در حال وزیدن است و آتش از لوله دودکش پالایشگاههای نفت به بیرون زبانه می‌کشد. این‌جا اهواز است. در خیابان گروه‌های زیادی از مردم را می‌بینیم که دسته‌دسته حرکت می‌کنند. گرد و خاک در هوا بسیار زیاد است. امروز روز عاشورا است و مردم با صدای طبل و دهل مشغول عزاداری هستند. غفار به کنار پنجره اتاق خود می‌رود تا آنها را تماشا کند. او نیز دوست داشت تا در کنار آنها باشد، اما حالا در بیمارستان است تا عمل پیوند کلیه‌اش انجام شود.

 
بازی انتظار: غفار، 24ساله، قبل از عمل؛ او سالها در لیست انتظار بوده است

در واحد پیوند زنان، سه بیمار جوان با خوشحالی در مورد صدای تبل و دهل با هم صحبت می‌کنند. «تندیس» و «چمن» زخم و بخیه روی پهلوی خود را به «نارین» نشان می‌دهند. آنها کلیه دریافت کرده‌اند و حالا حالشان رو به بهبودی است. نارین نیز تا چند ساعت دیگر صاحب یکی از همین زخم‌ها می‌شود. او یکی از کلیه‌های خود را به غفار فروخته است. ایران تنها کشوری است که فروش کلیه در آن قانونی است. بر اساس طرحی که سال 1376 در ایران به تصویب رسید، دولت موظف می‌شود که به ازای هر کلیه مبلغی را به اهداکننده بدهد و تا یک سال او را بیمه کند. اما در حال حاضر بیشتر پیوندها به شکل خصوصی انجام می‌شود.

 
خانواده غفار چند روز قبل از عمل به دیدار خانواده نارین می‌رود

با ماژیک در دیوارهای اطراف بیمارستان تبلیغاتی به چشم می‌خورد: «آ مثبت، 25ساله، کلیه فروشی» یا «ب منفی، 33ساله، با تخفیف». اطلاعات مهم گروه خونی، شماره تلفن و سن است. در ایران حداکثر سن اهدای کلیه 35سال است و فرد هر چه به این سن نزدیک‌تر باشد، قیمت کمتری باید درخواست کند. غفار می‌گوید: «من می‌خواستم معلم شوم. اما به‌خاطر بیماری مجبور شدم تحصیلاتم را ادامه ندهم. در این سالها فقط یک هدف در زندگی داشتم، این‌که یک اهداکننده پیدا کنم». غفار تا کنون با صدها نفر تماس گرفته و 72 کاندیدای مناسب با گروه خونی یکسان پیدا کرده است، اما پزشکان تمام این موارد را به‌دلیل ناسازگاری بدن یا وضعیت ضعیف جسمانی آنها رد کردند. غفار با ناامیدی می‌گوید: «سال گذشته موفق شدم که یک اهداکننده پیدا کنم. نام او اشکان بود. او تمام آزمایش‌ها را انجام داد و همه چیز خوب پیش می‌رفت. اشکان پول را گرفت ولی سه روز قبل از عمل غیبش زد. چند ماه بعد تبلیغ نارین را دیدم. با او تماس گرفتم. او 20 میلیون تومان درخواست کرد، اما من فقط 13 میلیون تومان پول داشتم. در نهایت روی 15 میلیون تومان توافق کردیم».

 
غفار به بیمارستان می‌رود تا عمل پیوند صورت گیرد
تجربه‌ای که غفار کسب کرد کمی دور از انتظار بود. تنها افراد ثروتمند می‌توانند به‌راحتی کلیه بخرند. قیمت پیشنهادی نارین معادل دو سال حقوق او است. نام پدر غفار غلامرضا است. او می‌گوید: «ما هر چه زمین داشتیم فروختیم تا برای غفار یک کلیه بخریم. ما سر دو راهی قرار گرفتیم، یا باید آینده خانواده را در نظر می‌گرفتیم یا پسرمان را نجات می‌دادیم. انتخاب ما غفار بود، اما خب حالا چگونه باید زندگی کنیم؟» اوضاع مالی خانواده نارین نیز مانند خانواده غفار است. او به‌تازگی ازدواج کرده است. او و شوهرش بیکار هستند و با خانواده نارین زندگی می‌کنند. آنها مانند بسیاری از جوانان ایرانی شغلی ندارند. هر چه اصرار کردم که نارین دلیل فروش کلیه خود را بگوید، او حرفی نزد و فقط گفت: «این حس نوع‌دوستی است». اما غفار اطلاعات بیشتری از نارین در اختیار دارد. او می‌گوید: «از چند روز قبل از عمل، نارین و خانواده‌اش مهمان ما بودند. ما توانستیم که بیشتر همدیگر را بشناسیم. در ایران خیلی زشت است که زوج‌ها هنوز با خانواده زندگی کنند. آنها قصد دارند با پول کلیه یک خانه برای خودشان اجاره کنند. آنها امیدوارند که وضعیت کاری بهتر شوند تا بتوانند هر چه زودتر سر کار بروند».

 
نارین در راهروی بیمارستان، دو روز بعد از عمل. به غیر از او و همسرش، کسی از تصمیم فروش کلیه او خبر ندارد.
سازمان بهداشت جهانی معتقد است که فروش کلیه باید ممنوع شود. در بیانیه استانبول این سازمان آمده است: «تجارت پیوند کلیه اهداکنندگان فقیر و آسیب‌پذیر را هدف خواهد گرفت. این مسأله نابرابری و بی‌عدالتی را ترویج خواهد داد». صبح روز عمل، غفار به‌شدت مضطرب است و حرفی نمی‌زند. جراح اجازه ورود ما به داخل اتاق را نمی‌دهد. او می‌گوید: «شما حتی نباید داخل این بیمارستان باشید». بنابراین ما بیرون اتاق عمل منتظر ماندیم. اول نارین وارد اتاق عمل شد و بعد از او نیز غفار رفت. چهار ساعت بعد، عمل با موفقیت به پایان رسید. نارین سه روز بعد مرخص می‌شود ولی غفار تا سه هفته برای مراقبتهای بعد از عمل در بیمارستان بستری خواهد شد. غفار الآن بی‌هوش است، اما زمانی که چشمانش را باز کند قطعاً به آینده فکر خواهد کرد. او می‌گوید: «از نارین متشکرم، چون الآن می‌توانم معلم شوم». او می‌گوید که می‌خواهد یک هفته پس از مرخصی از بیمارستان از ایران برود.

 
آنها حالا فقط یک باغچه کوچک دارند
یک ماه پس از عمل با من تماسی گرفته شد. بدن غفار کلیه را پس زد و او نتوانست جان سالم بدر ببرد. افراد زیادی به مراسم تدفین او در روستای محل سکونتش آمده بودند. کلیه نارین نیز با بدن او در خاک دفن خواهد شد. حال نارین هم خیلی خوب نیست و هنوز در کلیه دیگر خود درد دارد. او از مرگ غفار بسیار ناراحت شده است و می‌گوید: «پزشک به من گفته است که باید رژیم غذایی خاصی داشته باشم و خیلی بیشتر آب بنوشم. اما من دیگر قرص‌ها را نمی‌خورم و به بیمارستان هم نمی‌روم. من فکر می‌کردم که غفار پس از این پیوند زندگی خیلی بهتری داشته باشد. اما اهدای کلیه من کاملاً بی‌فایده بود. من فکر کنم که خدا اهدای کلیه من را قبول نکرد. خدا از دست من ناراضی است». نارین می‌گوید: «پدر غفار برای شکایت به بیمارستان رفته است. اما آنها می‌گویند که آن کلیه برای غفار خیلی بزرگ بوده و قبلاً به او هشدار داده بودند. اما دروغ می‌گویند. آنها قبل از عمل، کلی آزمایش گرفتند. غفار به‌دلیل سهل‌انگاری پزشکان جانش را از دست داد».

جامعه‌ای آماده شعله‌ور شدن و بن‌بست سرکوب

جامعه‌ای آماده شعله‌ور شدن و بن‌بست سرکوب آخوندها:

 

قیام مردم مهاباد

بعد از گذشت چندین روز از قیام جوانان مهابادی، در حالی که فضای مهاباد و بسیاری شهرهای دیگر هنوز از ابراز خشم جوانان ملتهب است، سردمداران نظام هم‌چنان از ضربه‌یی که خوردند آه و فغان می‌کنند. این وضعیت در گزارشی از خبرگزاری حکومتی فارس تحت عنوان «نگاهی به ماجرای مهاباد؛ واکنش وجدان جمعی چرا و چگونه؟» منعکس شده است که می‌شود از آن فهمید نظام تا کجا از جوانان رو دست خورده و غافلگیر شده است.
این خبرگزاری حکومتی در ابتدا با جملاتی از قبیل «نخستین آسیبی که در واکنش‌های جمعی... به چشم می‌خورد برانگیختگی آنی و دفعی بودن آن است»، به این واقعیت اذعان کرده است که جامعه مثل یک انبار باروت می‌ماند و در این شرایط هر کدام از اعتراضاتی که با کوچکترین بهانه‌یی شکل می‌گیرد، می‌تواند حکم جرقه‌یی را برای این انبار انفجاری داشته باشد. سپس به صراحت هشدار می‌دهد که «این حادثه... به‌عنوان مسأله‌ای اجتماعی و تکرار‌پذیر جای واکاوی و بررسی دارد». یعنی این‌که مطمئناً این اولین و آخرین بار نیست و با این وضعیت درب و داغانی که نظام دارد باید آماده‌باش تکرار سناریو مهاباد در جاهای دیگر هم باشیم!

اما نکته جالب‌تر اذعان این خبرگزاری حکومتی به بن‌بست سرکوب نظام از یک طرف و روحیه عصیانگر و شورشی و حق‌طلبانه جوانان از طرف دیگر است. «اساساً روحیه کنجکاوی موجود در جوانان، وجود افرادی بیکار و امثالهم، عده‌یی را هم ناخواسته در کنار افراد تحریک شده قرار می‌دهد و در مدت زمان کوتاهی سیاهی لشگر مورد نیاز خود را آماده می‌یابد. به‌رغم همه خویشتنداری و صبوری که نیروهای انتظامی نشان دهند کافی است شلیک یک تیر از سوی عوامل گروهک‌ها و کشته‌سازی مثل ندا آقا سلطان، باعث شعله‌ور شدن و بحرانی شدن قضیه شود». یعنی از یک طرف نیاز دارند که با ایجاد فضای رعب و وحشت وسرکوب، آتشی را که دارد گر می‌گیرد خفه کنند ولی از طرف دیگر از شلیک یک گلوله هم وحشت دارند. چرا؟ چون شلیک فقط یک تیر! کافی است که «باعث شعله‌ور شدن و بحرانی شدن قضیه» بشود که در آن صورت دیگر راه برگشتی برای نظام باقی نخواهد ماند. به این می‌گویند «بن بست!»

جامعه‌ای که زیر فشار سرکوب و اقتصاد منهدم شده و بیکاری و فقر و گرسنگی می‌باشد و بالاترین درجه قابل تصور انفجاری را دارد، در مقابل هر جرقه‌یی می‌تواند در معرض انفجار قرار بگیرد. به‌ویژه که چشم مردم و جوانان به‌ مقاومتی سازمان‌یافته و سراسری و یک ارتش آزادیبخش ملی دوخته شده است که می‌تواند همه بحرانهایی که نظام را در بر گرفته است، در جهت سرنگونی سمت داده و در نهایت رژیم آخوندی را به زباله‌دان تاریخ بیافکند.

اعتراف آخوند موحدی به انزوای بی‌سابقه رژیم

اعتراف آخوند موحدی  كرماني به انزوای بی‌سابقه رژیم :

اجلاس شورای همکاری خلیج فارس - ریاض

آخوند موحدی کرمانی امام جمعه نمره موقت خامنه‌ای در تهران در نماز جمعه 25اردیبهشت 94 به صریحترین بیان اذعان به انزوای منطقه‌ای و به محاصره رژیم در سلسله‌ای از بحرانها اعتراف کرد.
اگر چه امام جمعه خامنه‌ای با دودودم و شعارهای توخالی تلاش داشت صورت کریه نظام آخوندی را با حمله به کشورهای منطقه و حتی مردم منطقه سرخ کند، اما با توجه به سوز وگدازی که نسبت به نقش کشورهای منطقه علیه طمع ورزیهای رژیم آخوندی کرد، عمق انزوای رژیم را به نمایش گذاشت.
موحدی کرمانی ضمن آه‌وفغان نسبت به نقش محوری عربستان سعودی در ائتلاف منطقه‌ای به مطرود بودن رژیم در میان کشورهای منطقه و اسلامی اعتراف کرد. موحدی کرمانی خطاب به عربستان گفت که ”خود را محور کشورهای اسلامی می‌داند“ و سپس کشورهای دیگر منطقه را مورد حمله قرار داد و گفت: ”در این جریان کشورهای به ظاهر اسلامی هم که حمایت از عربستان می‌کنند، اونها هم رسوا شدند“.
امام جمعه خامنه‌ای در تهران پس از اعتراف به انزوای منطقه‌ای، به انزوای جهانی رژیم نیز اشاره کرد و گفت: ”مجامع جهانی هم رسوا شد. مجامع جهانی که دم از حقوق‌بشر و دموکراسی می‌زنند“.
به این ترتیب آخوند موحدی به زبان معکوس نشان داد که هم درمنطقه و هم در سطح جهانی این رژیم است که کاملاً منزوی است. انزوایی که به اعتراف این آخوند حکومتی، فراتر از دولتها بلکه در بین ملتها نیز مصداق دارد. وی با خطاب قرار دادن مردم عربستان و اهانت به این مردم گفت: ”مردم عربستان هم باید در این زمین امتحان خودشون را بدهند. شماها که می‌نشینید چرا ابراز تنفر از حکومت ظالم نمی‌کنید؟ چرا خفقان گرفتید؟“
البته آخوند موحدی علت این همه انزوا را نتوانست بپوشاند و به دخالت رژیم در بحران یمن و حمایت از کودتای حوثیها اعتراف کرد. او که تلاش داشت چهره کریه نظام آخوندی را با اسلام پناهی دجالگرانه بزک کند گفت: ”چهره اسلام واقعی هم در جریان یمن و امثال یمن روشن شد. این چهره به دست ایرانی، ایرانیان، ایران اسلامی ظاهر شد“.
واقعیتی که در پس اظهارات امام جمعه رژیم نهفته است ضعف و ذلت رژیم و هراس این رژیم از انزوای روزافزون منطقه‌ای و بین‌المللی رژیم است، تا جایی که سران و سرمداران رژیم به هر رطب و یابسی متوسل می‌شوند، تا این ضعف و زبونی را لاپوشانی کنند.
از این رو است که یک خط در میان سران رژیم از خامنه‌ای گرفته تا رفسنجانی، روحانی و رسانه‌های هر دو باند رژیم، کشورهای منطقه را مورد تهاجم و اهانت قرار می‌دهند و به این صورت سعی دارند با فرافکنی، اصل ماجرا که انزوای رژیم و گیر افتادن در بحرانهای لاعلاج از جمله بحران یمن است بپوشانند.
واقعیت این است که دودودمهای پوشالی سران رژیم در مورد مسایل منطقه‌ای و به‌خصوص در مورد ائتلاف منطقه‌ای و بحران یمن، نه تنها برای رژیم راهگشا نیست بلکه حلقه محاصره منطقه‌ای علیه رژیم را روز به روز تنگ‌تر و انزوای رژیم را بیشتر می‌کند.