ايران فردا: هشدار عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان به رژيم ايران...: هشدار وزیر خارجه عربستان به رژیم آخوندي ایران : عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی که در اجلا...
۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه
ايران فردا: مجلس نمایندگان آمریکا طرح بازنگری توافق اتمی با رژ...
ايران فردا: مجلس نمایندگان آمریکا طرح بازنگری توافق اتمی با رژ...: مجلس نمایندگان آمریکا طرح بازنگری توافق اتمی با رژیم ایران به تصویب رساند : کنگره آمریکا مجلس نمایندگان آمریکا روز پنجشنبه 24اردیب...
ايران فردا: ايران - اتمی، تشدید جنگ و جدال باندی در آستانه ضر...
ايران فردا: ايران - اتمی، تشدید جنگ و جدال باندی در آستانه ضر...: تشدید جنگ و جدال باندی در آستانه ضربالاجل اتمي : مجلس ارتجاع جنگ و جدال باندهای درونی رژیم در آستانه ضربالاجل اتمی به نقطه بن...
ايران - کولبران محروم، قربانی چپاولگران میلیاردی رژيم آخوندي
کولبران محروم، قربانی چپاولگران میلیاردی آخوندهاي دزد :
![]() |
کولبران محروم |
شامگاه روز یکشنبه 20اردیبهشت شلیک عوامل نیروی انتظامی در پاسگاه محمدآباد
ایرانشهر به یک خودرو وانت حامل گازوییل باعث شعلهور شدن خودرو گردید و
دو سرنشین آن در آتش سوختند. حمله به این خودرو به بهانه حمل قاچاق سوخت
صورت گرفت.
در مناطق مرزی سیستان و بلوچستان مردم بسیاری و بهویژه
جوانان بهدلیل فقر و بیکاری ناگزیرند از طریق فروش سوخت و یا... امرار
معاش کنند. این جمعیت فقیر ناگزیرند در سرمای زمستان و گرمای تابستان با
ترس و دلهره از دستگیری و یا کشته شدن به دست عوامل سرکوب رژیم، در راههای
سخت و از راههای صعب العبور گذر کنند.
اوایل هفته جاری نیز، چهار شهروند
بلوچ بر اثر شلیک پاسداران مرزبانی مستقر در پاسگاه ”نگور“ در خط مرزی
ایران و پاکستان کشته و زخمی شدند. این فاجعه جانکاه تنها خاص مناطق مرزی
جنوب شرقی کشور نیست.
در کردستان نیز فاجعه کشتار کولبران محروم تقریباً
روزانه شده است و روزی نیست که یکی از آنان هدف تیر نیروهای سرکوب رژیم
قرار نگیرد.
هشتم اسفند ماه 93 یک کولبر کرد در منطقه ربط از توابع شهرستان سردست هدف گلوله نیروهای انتظامی رژیم قرار گرفت و جان سپرد.
هجدهم اسفند 93 نیز یک کولبر کرد اهل مریوان هنگام کولبری در نقطه مرزی 'آسنآباد'، هدف گلوله نیروهای سپاه پاسداران قرار گرفت و در نتیجه جان سپرد.
روز
21اسفند 93 در پی تیراندازی نیروی انتظامی رژیم به تعدادی از این مردم
محروم در منطقه سردشت یکی از آنان بهشدت زخمی شد و بهدلیل شدت جراحات در
بیمارستان جان سپرد. مأموران سرکوب رژیم نه تنها این مردم محروم را هدف تیر
خود قرار میدهند بلکه به بهانه قاچاق کالا اموال آنان را مصادره هم
میکنند.
9فروردین 94 پاسداران رژیم برای گروهی ازکولبران در منطقه سقز و بانه کمین گذاشتند و اموال آنان را تحت عنوان مصادره غارت کردند.
جرم
این کاسبکاران مرزی این است که اجناسی مانند، سوخت، سیگار، وسایل برقی،
پوشاک، لاستیک خودرو... . را با هزار سختی و تهدید جانی در مناطق مرزی
جابهجا کرده و به فروش میرسانند تا از این طریق بتوانند معیشت خانواده
خود را تأمین کنند.
فشار رژیم بر این مردم فقر زده در حالی است که به
اعتراف رسانهها و مقامات رژیم سالانه 25میلیارد دلار کالای قاچاق وارد
کشور میشود، که ارزش این مبادلات غیرقانونی و قاچاق معادل یک سوم تجارت
رسمی در کشور است.
اقلامی هم که به داخل کشور قاچاق میشوند متنوع
هستند و اجناسی نظیر سیگار، لوازمبهداشتی، تلفن همراه، لباس و کفش و کیف و
حتی زعفران توسط باندهای قاچاق وابسته به رژیم وارد کشور میشود، اما یکی
از این قاچاقچیان رسمی نه تنها هدف گلوله نیروی سرکوب رژیم قرار نمیگیرد،
بلکه هیچ خبری هم از دستگیری آنها در رسانههای رژیم وجود ندارد. عوامل و
نهادهای وابسته به رژیم از جمله سپاه ضدخلقی دارای اسکلههای غیرمجاز و
غیرقانونی برای قاچاق کالا هستند.
بنا برگزارشهایی حدود 80 اسکله
غیرمجاز در استانهایی مانند بوشهر، هرمزگان و سیستان وبلوچستان فعالیت
میکنند که فعالیت آنها خارج از نظارت گمرک رسمی کشور است.
قاچاق کالا
توسط ایادی وابسته به رژیم و ارگانهایی مانند سپاه ضدخلقی تماماً به زیان
تولیدکنندگان داخلی است و اگر کالاهای قاچاق از طریق گمرک رسمی کشور وارد
میشد، سالانه نزدیک به 3میلیارد دلار به درآمد دولت افزوده میشود.
دی
ماه سال گذشته یک نماینده مجلس رژیم به نام موسی الرضا ثروتی عضو کمیسیون
برنامه و بودجه مجلس آماری درباره میزان واردات رسمی و همچنین قاچاق کالا
به کشور ارایه کرد و گفت: ”آمار واردات به مناطق آزاد و ویژه بیش از
8میلیارد دلار است و به همین دلیل مناطق آزاد به مرکز قاچاق رسمی تبدیل
شدهاند“.
وزیر کشور رژیم نیز در مورد قاچاق و پولهای کثیف گفته است:
”در کمیته امداد، افرادی بودند که 27هزار خودروی وارداتی را به اسم این
افراد وارد کشور کردند از قبیل پورشه، لگزوز و… . برای اینکه مالیات به
گمرک ندهند و این افراد دچار این نوع سوء استفادهها قرار دارند“.
در
شرایطی که نهادهای رژیم درگیر قاچاق گسترده کالا از طریق اسکلههای
غیرقانونی و غیرمجاز، هستند و این قاچاقچیان رسمی و وابسته به هرم قدرت،
کاملاً از جانب صاحب منصبان حمایت میشوند، اما مردم محروم مناطق مرزی برای
خرید و فروش چند پیت و بشکه سوخت و یا چند طاقه پارچه و بکس سیگار باید در
تیر و آتش نیروهای سرکوبگر رژیم بسوزند. بیتردید این آتشی است که نهایتاً
دامن خود رژیم را خواهد گرفت و مردم و مقاومت مردم ایران برای دستیابی به
این هدف مقدس، در تلاشند.
محمد، واژه عشق! رسول الله
محمد، واژه عشق! نامت هنوز زیباست
![]() |
میلاد حضرت محمد( ص |
دوست دارم خلوتزیترین احساسهایم را به پرواز درآورم، آنچه را که «کنونی»
و «گذشته» است به سایه خویش وانهم، خویشتن از آخرین ذرات خویش بتکانم، حتی
بیجامه پوست، رها از وابستگیهای رسوب آور خاک، نیم شبی پرنیان آذین، یله
در سپیدنای دست نخورده ماه، فاصله جغرافیا را درنوردم. رنگ پوست، جنسیت و
قبیله خویش را برای هم قبیلگی با انسان طلاق دهم.
دوست دارم
تشنهترین تشنگیها را در مشک خویش فراگردآورم، با گام اشتیاق، لیلیکنان
خود را از کوه ابوقبیس فرا کشم و بوسه زنان بر خاراسنگهای زمخت آن، به غار
حرا نزدیک شوم؛ آنجا که در زیر ستاره کوب رازناک آسمان مکه، تنها مردی
شبنم قلب، با کائنات در پچ پچ است. آنجا که تاریخ چون چشمهیی از آغاز
جاریست. دوست دارم دوباره داغ شوم و آن آوای ملکوتی را، خود با گوش خاکی
خویش بشنوم:
«بخوان!
محمد بخوان!
بخوان! بهنام آن که آفرید
...
بخوان و پروردگار تو باکرامتترین است
آن که آموخت با قلم
آموخت به انسان آنچه را که نمیدانست.
میخواهم ببینم محمد چگونه مردی بود که خدا به وجودش افتخار نمود و آن کلمات عشق را - در وجدی شگفت- بر زبان جاری کرد.
او تنها انسانی بود که غبار پای عروجش بر پیشانی کهکشانهای ناشناخته
دوردست هنوز باقیست. میخواهم او را حس کنم؛ اویی که خاک را فراتر از تمام
کائنات نشاند و تا آنجا در اشتیاق به حضرت دوست پیش رفت که هیچ فاصله
نماند جز بهاندازه دو سر یک کمان؛ بلکه کمتر. «قاب قوسین أو أدنی» (نجم
9).
نازنین وجودی که نامش قرین سلامها، درودها و زیباییهاست.
پیامآوری که جهان را تنها با کلمه فتح کرد؛ کلماتی برآمده از عزیزترین
لحظه قلب.
محمد، پیامبری که مکتب او با قلم و آموختن آغاز شد؛
یعنی با آگاهی و شناخت، و نخستین دشمن او ارتجاع برآمده از مرکب فشرده
اعصار بود؛ آمیزه تعصب، تحجر و عشیرهگرایی کور، ضرب شده در وحوشت
ناخراشیده تاریخ.
محمد در عصری، فاطمه کوثر را بر زانوان نشاند و
دست محبت بر سر کشید که دختر داشتن معادل دشنام بود و «وقتی یکی از آنان
(مردان مسخ شده در ایدئولوژی بنیادگرای جنسیت) را به تولد دختری مژده
میدادند، رویش از شدت خشم به سیاهی میگرایید.»...
بشّر أحدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّاً وهو کظیم (حجز58)
آه! دوست دارم باز به آغاز برگردم، به رنگ ساده شولای او که از جنس عطر
گل سرخ است. به او که پناه نامش برای تمام عاشق بودن کافی است.
با آنکه بهنام دین او «سرها بریده دیدم بیجرم و بیجنایت»، با آنکه
بارها هجاهای نامش را در زمینهیی از کبودی همسایه دشنهها و خشونتها دیدم،
و اینک در میهن من به اسم او و خدایش، زنان تا سینه در گودال کاشته
میشوند و با سنگپارهها، مرگی دلخراش را تا نهایت زجر، از سویدای جان ضجه
میزنند، و دستها قطع و چشمها از چشمخانه بیرون کشیده میشوند اما باورم
نشده است. باورم هرگز نخواهد شد. این وصلههای موهن به دامان او و آیین
رحمت و رهاییاش نخواهد چسبید. ارتجاع مسلح به خبث برای کشتن آیین
رهاییبخش محمد، تنها راه را در سوءاستفاده از نام او دیده است. ایمان
سپید من به این واقعیت بیخلل تا کنون لکهیی از شک برنداشته است.
دوست دارم، همنجوا با «صدای پای آب»، در کوچه باغهای خیال، باز به
دیدار «سهراب» بروم و «چینی نازک تنهایی» او را «نرم و آهسته» و پای ورچین
پای ورچین به ترک وادارم؛ تا با شعرهای بیمرگ او، دست در دست زمزمه کنم:
من مسلمانم
قبلهام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف میخوانم
پی قد قامت موج
کعبهام بر لب آب
کعبهام زیر اقاقی هاست
کعبهام مثل نسیم باغ به باغ میرود شهر به شهر
حجرالاسود من روشنی باغچه است
آری، من مسلمانم، اما قبل از آن یک انسان؛ انسانی در عصر جدید، آشنا با
آزادی بیشائبه هر تحریف. انسانی با قلبی از دریا برای دوست داشتن؛ آینه
تمام ظرفیتهای انسان معاصر، رنگ من از خورشید، دربرگیرنده تمام رنگهای
رنگین کمان انسانی.
من مسلمانم، عشق من نام مانای محمد، بیگانه
با زنجیر، زنستیزی، سربریدن، تازیانه و تحقیر. تعصب، بنیادگرایی وجهل.
کاریترین زخمها را در جنگی مهیب و تمام عمر با ارتجاع و دین فروشی
خوردهام. سر من بر دار، گواه صدق من است.
من مسلمانم، دین من امتداد و آینه تمامی آیینها. شعار من در آزادی اندیشه تا نهایت آن، این است:
لا إکراه فیالدّین قد تّبیّن الرّشد من الغیّ (بقره- 265).
من مسلمانم، یعنی انسانیتر از آزادی، عشق من محمد، زیباترین واژه عشق.
شکایت کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری و فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل از رژیم ضد كارگري ایران
شکایت از رژیم ایران توسط کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری و فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل :
![]() |
کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری - فدراسیون بینالمللی کارگران حمل و نقل |
کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری و فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل در مورد دستگیری کارگران معترض در ایران به سازمان بینالمللی کار
شکایت کردند. این شکایت در ارتباط با بازداشت محمود صالحی، ابراهیم مددی،
داوود رضوی و چند کارگر معترض دیگر صورت گرفته است. این کارگران پیش از روز جهانی کارگر اول ماه مه توسط رژیم ایران دستگیر شدند.
کنفدراسیون
بینالمللی اتحادیههای کارگری و فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل در
شکایت خود خواستار آزادی این کارگران و منع تعقیب کارگران معترض در ایران
شدند.
ايران فردا: ايران - آیا طرحهای پوسیده سرکوب دردی از رژیم آخون...
ايران فردا: ايران - آیا طرحهای پوسیده سرکوب دردی از رژیم آخون...: آیا طرحهای پوسیده سرکوب دردی از رژیم آخوندي دوا کرده است؟ گشت سرکوبگر رژیم خمینی سال گذشته رژیم بهدنبال گسترش مقاومت مردم و جوان...
ايران فردا: ايران - جنگ و جدال باندها بر سر انتخابات آتی رژیم ...
ايران فردا: ايران - جنگ و جدال باندها بر سر انتخابات آتی رژیم ...: جنگ و جدال باندها بر سر انتخابات آتی رژیم آخوندي : آخوند هاي بي وجدان رفسنجانی، روحانی و خامنهای انتخابات آتی مجلس و خبرگان رژیم ...
ايران فردا: ايران - شعار «مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی» در ...
ايران فردا: ايران - شعار «مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی» در ...: شعار «مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی» در زندان گوهردشت کرج : اطلاعیه شورای ملی مقاومت ايران عصر روز شنبه 19اردیبهشت، شماری از زند...
ايران فردا: ايران - آخوند موحدی کرمانی درخواست یوکیا آمانو برا...
ايران فردا: ايران - آخوند موحدی کرمانی درخواست یوکیا آمانو برا...: آخوند موحدی کرمانی گفت آقای آمانو دست از خیال پردازی بردارید یوکیا آمانو امروز 25اردیبهشت 94 در جمعهبازار تهران، آخوند موحدی کرما...
ايران فردا: ايران - آخوند احمد خاتمی عضو هیأت رئیسه خبرگان ارت...
ايران فردا: ايران - آخوند احمد خاتمی عضو هیأت رئیسه خبرگان ارت...: آخوند احمد خاتمی عضو هیأت رئیسه خبرگان ارتجاع گفت اگر کشتی سوراخ شود اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد: به آتش کشیدن هتل تارا توسط مردم م...
ايران فردا: مذاکرات سران کشورهای خلیج فارس با باراک اوباما در ...
ايران فردا: مذاکرات سران کشورهای خلیج فارس با باراک اوباما در ...: بیانیه پایانی اجلاس کمپ دیوید: التزام آمریکا به امنیت کشورهای خلیج فارس مذاکرات سران کشورهای خلیج فارس با باراک اوباما در کمپ دیوید ...
ايران - تجمع اعتراضی کشاورزان درشهرستان خدابنده
شهرستان خدابنده در استان زنجان- تجمع اعتراضی کشاورزان :
![]() |
تجمع اعتراضی کشاورزان شهرستان خدابنده در استان زنجان |
صبح روز چهارشنبه 23اردیبهشت 94 کشاورزان شهرستان خدابنده در استان زنجان
در مقابل اداره موسوم به جهاد کشاورزی شهرستان خدابنده دست به تجمع
اعتراضی زدند. کشاورزان به جان آمده میگفتند: یک سال است پول کود شیمیایی
از ما گرفتهاند اما تا امروز چیزی به ما ندادهاند.
ایادی رژیم در وحشت از واکنش کشاورزان درهای ورودی اداره را بسته و اجازه ورود به کشاورزان را ندادند.
ايران - ممانعت از دفاع وکیل زندانی سیاسی علی معزی توسط آخوند آصف حسيني
ممانعت از دفاع وکیل زندانی سیاسی علی معزی توسط آخوند آصف حسينيپدر دو مجاهد اشرفی:
![]() |
زندانی سیاسی علی معزی |
کرج - آخوند آصف حسینی رئیس شعبه یک بیدادگاه کرج از دفاع وکیل زندانی
سیاسی علی معزی، پدر دو مجاهد اشرفی، جلوگیری کرد. این آخوند خمینی صفت روز
21اردیبهشت 94 همچنین حاضر نشد پرونده علی معزی را در اختیار وکیل او قرار
دهد، همچنین حاضر به پذیرش اعتراض قانونی وکیل هم نشد. وکیل علی معزی
معترض بود که چرا بدون اطلاع او بار دیگر موکلش را در 14اردیبهشت 94
دادگاهی و به زندان محکوم کردهاند.
آخوند آصف حسینی بهرغم ارائه
مدارک کافی از سوی وکیل مبنی بر اجازه وکالت، بهانه آورد که چون در وجه
وکالت نوشتهای رایگان، من باید از وزارت اطلاعات استعلام کنم. به این
ترتیب این آخوند جنایتکار مانع مطالعه پرونده توسط وکیل زندانی سیاسی علی
معزی شد.
زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی که از زندانیان
دهه ۶۰ میباشد، تنها بهدلیل شرکت در مراسم تشیع و خاکسپاری شهید راه
آزادی مردم ایران، مجاهد شهید محسن دکمهچی دستگیر و با پروندهسازی وزارت
اطلاعات به چند سال زندان محکوم گردید. این زندانی سیاسی قرار بود که
محکومیتش ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۴ به پایان برسد اما بازجویان وزارت بدنام
اطلاعات اقدام به پروندهسازی جدید علیه او کردند و صبح روز ۱۴اردیبهشت ماه
جاری بدون اطلاع قبلی به وی گفته شد که باید به بیدادگاه رژیم در کرج
برود. زندانی سیاسی علی معزی از ابتدای دستگیری، دادگاههای رژیم را
غیرقانونی، نامشروع و فرمایشی دانسته و در آنها حضور نیافته است. در روز
14اردیبهشت نیز حاضر به شرکت در بیدادگاه نمایشی نشد اما به دستور دژخیمان
وزارت اطلاعات مورد یورش وحشیانه انبوهی از پاسداران زندان به سرکردگی
سرگرد پاسدار کریمی قرار گرفت و در اثر ضربات وارده پیشانی وی شکافت و دچار
خونریزی شد و دژخیمان زندان با کشیدن وی روی زمین او را به بیدادگاه بردند
و بهرغم خونریزی و پاره شدن لباسهایش توسط آخوند آصف حسینی جنایتکار در
یک نمایش قضایی آخوندی، بدون حضور وکیل و در جا به ۱ سال زندان دیگر محکوم
گردید.
زندانی سیاسی علی معزی در صحن دادگاه فرمایشی ولیفقیه تصمیم
به سکوت گرفت و هیچ حرفی نزد و از امضای حکم غیرقانونی و غیرانسانی ۱ سال
زندان خودداری نمود.
ايران - تسلط كامل سپاه پاسداران بر اقتصاد ايران
فقر و فلاکت مردم آن روی سکه سیاست خصوصیسازی ها :
![]() |
تسلط كامل سپاه بر اقتصاد ايران |
در سال 1385 بر اساس یک دستورالعمل از سوی خامنهای و بر اساس اصل 44 قانون
اساسی رژیم، سیاست خصوصیسازی بسیاری از کارخانهها و مؤسسات تولیدی به
دولت ابلاغ شد که مبدأ تغییر و تحول جدی در راستای تخریب اقتصاد ملی و تسلط
کامل سپاه بر اقتصاد کشور شد.
در شرایطی که خامنهای سیاست بهاصطلاح
خصوصیسازی را اعلام کرد، اقتصاد رژیم حدود 80درصد دولتی و حدود 20 درصد
مجموعه فعالیتهای غیردولتی را شامل میشد.
بر اساس سیاست و دستورالعمل ولیفقیه ارتجاع
در زمینه خصوصی سازی، به جای اینکه خصوصیسازی واقعی انجام گیرد و مردم
در آن نقش داشته باشند، سپاه ضدخلقی بر بسیاری از کارخانهها و موسساتی که
بهاصطلاح خصوصیسازی میشد دست انداخت. تا جایی که به مضحکه حتی خود
کارگزاران رژیم درآمد و از آن با کد ”خصولتی“ یعنی خصوصی دولتی یا ”خودمانی
سازی“ نام میبرند.
قرارگاه ضد خاتم الانبیاء سپاه بر بخش عمدهای
از مؤسسات دولتی و در نهایت بر بخش عمده اقتصاد کشور چنگ انداخت که هم
تولید کشور را منهدم کرد و هم اثرات مخربی در وضعیت معیشتی کشور گذاشت.
در
اثر این به اصطلاح خصوصیسازی بیش از پنجاه درصد سهام شرکت مخابرات ایران
که یکی از پر درآمدترین مراکز است به سپاه و ستاد اجرایی فرمان امام واگذار
شد. از دیگر شرکتهای واگذار شده به سپاه شرکت حفاری شمال، شرکت پالایش و
پخش فرآورده اصفهان، شرکت آلومینیوم ایران، معدن سرب و روی انگوران زنجان،
سهام بانکهای صادرات، تجارت، ملت، پاسارگارد، شرکت فولاد مبارکه اصفهان.
تراکتور سازی تبریز ایران. معادن بافق، مرکز داروسازی جابر ابن حیان،
کارخانه نان صنعتی در بیست استان کشور در تملک این نیروی ضدمردمی و غارتگر
است.
سد سازی بهطور انحصاری در دست سپاه است و تمامی پروژههای سد سازی
را قرارگاه ضد خاتم الانبیاء انجام داده است. دست درازی بر باشگاههای
ورزشی بخش دیگری از فعالیتها غارتگرانه و البته امنیتی سپاه پاسداران
بوده است. روز 15مهر 92، پاسداری به اسم سردار باران چشمه به تلویزیون
حکومتی گفت: ”ما باشگاههای مختلفی رو در سطح نیروهای مسلح داریم، الآن ما
باشگاه شهدای نیروی زمینیمون در 15 رشته ورزشی داره فعالیت میکنه در لیگ
برتر در مسابقات قهرمانی کشور، باشگاه مقاومت همینطور باشگاه عقاب ما
همینطور و باشگاه پاس قوامین که مجدداً فعالیت کرده، و همچنین در لیگ برتر
فوتبال هم باشگاه تراکتور سازی تبریز هست، ملوان انزلی، باشگاه فجر شهید
سپاسی، باشگاههایی هستن که در فوتبال دارن فعالیت میکنند برخی از این
باشگاهها در رشتههای مختلف دیگهای هم دارن فعالیت میکنن در مجموع ما طبق
سیاستهایی که در ستاد کل تعبیه شده در 32 تا رشته ورزشی فعالیتمون بهصورت
جدیست“.
همچنین سپاه بربخش بزرگی از صنعت نفت و گاز و صنایع پتروشیمی
چنگ انداخته است. به این ترتیب سپاه انحصار دولت را در اکثر بخشهای تولیدی و
صنعتی کشور شکست و بهدلیل خصوصیسازی سبک نظام آخوندی، انحصار مطلق در
دست سپاه است.
بسیاری از مؤسسات جدید التأسیس هستند که در مالکیت سپاه
است اما سپاه تحت عنوان شرکتهای پوششی و باواسطه بر این مؤسسات و شرکتها
تملک دارد. سپاه مالکیت نسبت به بسیاری از اسکلههای کشور مالکیت انحصاری
دارد بهطوریکه هماکنون 212 اسکله دارد که فعالیتهای غیرمجاز و قاچاق را
از طریق این اسکلههای غیرمجاز انجام میدهد تاجایی که صدای رئیسجمهوری
قبلی ارتجاع احمدینژاد که خود در سپاه خدمت کرده بود و با حمایت سپاه
بهریاست جمهوری رژیم رسید درآمد درباره سپاه عنوان ”برادر قاچاقچی خودمان“
را بهکار برد.
خصوصیسازی و یا به عبارتی نظامیسازی اقتصاد کشور و
قبضه کردن اکثریت ظرفیت تولیدی کشور، کارگران را در موسسات تحت کنترل سپاه
به خاک سیاه نشانده است و اکثریت کارگران سفید امضا و بدون داشتن هیچ امنیت
شغلی در معرض اخراجهای بیرویه قرار دارند.
بنابر یک گزارش که از تلویزیون الجزیره در 17اردیبهشت 94 پخش شد سپاه ضدخلقی 600هزار نیروی کار ایران را اجیر کرده است.
روزنامه
حکومتی ابتکار 10اردیبهشت 93 در موردی بیکاری کارگران مینویسد: ”به
بهانهی خصوصیسازی شاهد بیکار سازی بسیاری از کارگران هستیم“.
در
مورد تسلط سپاه بر اقتصاد کشور به بهانه خصوصیسازی سایت خبرآنلاین در
دیماه 93 نوشت: ”قرارگاه خاتم الانبیاء که یک روز جنگ را پشتیبانی مینمود
اینک پیمانکار طرحهای عمرانی بود. اما داستان به اینجا ختم نشد. دوره دولت
نهم و دهم مصادف شد با نظامیسازی اقتصاد کشور تحت عنوان خصوصی سازی،
واگذاری شرکتهای بزرگ دولتی از مخابرات گرفته تا صنایع معدنی و نفتی، حمل و
نقل و خدمات به شرکتهایی که بهنحوی وابسته به نهادهای نظامی یا انتظامی و
یا امنیتی بودند. این شرکتها که اینک خصولتی نامیده میشوند در جای جای
اقتصاد کشور نقش پر رنگی دارند و برآورد میشود سرمایهیی معادل دهها بلکه
صدها میلیارد دلار در دولت نهم و دهم و در بستر دور زدن تحریمهای بانک
مرکزی به این نهادها و یا شرکتهای وابسته از قبیل تعاونیهای بازنشستگان
آنها تزریق شده باشد... “
قبضه کردن اقتصاد و تولید کشور توسط سپاه و
حاتم بخشی بسیاری از مؤسسات تولیدی و... به این نهاد سرکوب و چپاول آن را
در زمینه قیمتگذاری بسیاری از کالاهای ساخته شده توسط کارخانهها و موسسات
تولیدی وابسته به آن و بهدلیل نبودن رقابت آزاد با آن توسط بخش خصوصی
واقعی، آن را یکه تاز میدان عرضه و قیمتگذاری در بسیاری از موارد کرده است
و اضافه بر چپاولی که از طریق کارخانهها وموسسات وابسته میکند، در
قیمتگذاری نیز مردم را بهطور مضاعف چپاول میکند.
این نهاد ضدمردمی
در کارخانجات وموسسات تحت تملکش بهطور وحشیانهای کارگران را مستقیم و
غیرمستقیم استثمار وحشیانه میکند، طوری که در بسیاری از کارخانههای تحت
تملک آن مانند کارخانههای پتروشیمی، فازهای عسلویه، کشتیسازی صدرا و
کارخانههای لولهسازی و... . ماهها حقوق کارگران را نمیدهند وبا اهرم
قدرت و زور اعتراضات آنها را سرکوب میکند. طی ماههای گذشته این کارگران
نسبت به سیاستهای استثمارگرانه آن دست به اعتصاب زدهاند.
در کنار این
بهاصطلاح خصوصی سازی، اقتصاد کشور گرفتار فعالیت غیرقانونی اقتصادی نظیر
قاچاق کالا، تجارتهای غیرمجاز و... شد که این خود موضوع مبحث دیگری است.
پس
از خصوصیسازی به سبک خامنهای، و تسلط سپاه بر اقتصاد کشور، رکود جدی در
صنایع کشور و مؤسسات بهاصطلاح خصوصیسازی بهوجود آمد و زیرساختهای توسعه
ملی تخریب شد و ضمنا پروژههای زیادی هم که تصویب شده است اکثر آنها
طرحهایی است که که صرفاً جنبه غارتگرانه و سودآوری آن مد نظر بوده و هیچ
کارشناسی علمی صورت نگرفته است. مانند پروژههای سدسازی که اساساً به سپاه
واگذار شده و در حال حاضر دهها تالاب، رودخانه و دریاچه کشور را خشک کرده و
میلیونها روستایی و کشاورز را آواره حاشیه شهرها و دست و پنجه نرم کردن با
فقری جانکاه کرده است. ضمن اینکه به بحران آب
دامن زده و وضعیت بهداشت کشور را از حالت تأسفبار و بحرانی به فاجعه
نزدیک کرده است که این خود نیز عامل دیگری بر رشد فقر بهداشتی در جامعه شده
است.
در مورد این بهاصطلاح خصوصیسازی روزنامه حکومتی مردمسالاری
23فروردین 94 مینویسد: ”خصوصی سازی، سبک رهبری دستوری افراطی در زمان
نعمت زاده، تغییرات مکرر مدیران در زمان احمدینژاد، رکود جدی صنعت که موجب
عدم تربیت نیروهای جدید شد، کاهش جدی حضور بینالمللی صنعت که باعث عدم
معرفی نیروهای فراملی شد، عدم توجه به جانشین پروری علمی و ساختاریافته،
مدرک گرایی به جای شایستگی محوری، تغییر کارکردهای NPC در فرایند
خصوصیسازی شاید مهمترین علل تحقق این واقعیت باشند.
ملاحظه میشود
آنچه بهعنوان خصوصیسازی در رژیم آخوندی اتفاق افتاد تسلط سپاه ضدخلقی بر
هست و نیست کشور و چپاول و غارت توسط این نهاد ضدمردمی و عناصر وابسته
رژیم است. طبعاً خانه خراب شدن اکثریت مردم و رشد آسیبهای اقتصادی و
اجتماعی، نظیر بیکاری، حاشیه نشینی، فقر و... آن روی سکه این سیاست ضدمردمی
رژیم و نابودی تولید ملی است.
ايران - رژیم سراپا جنایت و سانسور، در تلاش برای سرپوش گذاشتن واقعه مهاباد
رژیم سراپا جنایت و سانسور، در تلاش برای سرپوشی واقعه مهاباد :
![]() |
درگیری مردم مهاباد و سردشت - فریناز خسروانی |
خیزش مردم و جوانان مهاباد که دامنه آن از شهرهای منطقه و حتی مرزهای کشور
فراتر رفته، رژیم را بهشدت به مخمصه انداخته و وحشتزده کرده است. حرفها و
موضعگیریهای سردمداران نظام نشان میدهد که قیام مهاباد بهشدت دستگاه
سرکوب آخوندها را بهم ریخته است. کارگزاران رژیم یک به یک به میدان آمدند و
اساساً روی یک نکته متمرکز بودند؛ اینکه جنایتکاری که مسبب این قتل بوده،
از مأموران وزارت اطلاعات نبوده است.
رادفر معاون استانداری
رژیم در استان آذربایجان غربی با ضد و نقیضگویی و هراس از خیزش مردم
مهاباد گفت: «خاطی احتمالی بلافاصله دستگیر شده و اقدامات قانونی در مورد
ایشان انجام شده است… این فرد هیچ وابستگی به دولت و نهادهای امنیتی ندارد،
صرفاً یک نفر بخش خصوصی است که جهت مشاوره با هتل در جهت درجهبندی هتل،
مهمان هتل بودهاست». (تلویزیون رژیم ۱۸/۲/۹۴).
رژیم برای آن که
هم روی این جنایت سرپوش بگذارد، انتشار اخبار و گزارشهای این جنایت را هم
به معاندان و گروهکها نسبت دهد و هم بهطور احمقانهای آن را به کشورهای
خارجی مانند عربستان ربط داد و از قول یکی از سایتهای زنجیرهیی وزارت
اطلاعات آمار و ارقام داد: «یکی از نشریات داخلی نوشت تحلیل جملات کلید
واژههای «مهاباد» و «کردستان» در صفحه اجتماعی توییتر نشان میدهد که 56%
از این اخبار را کاربرانی از عربستان منتشر کردهاند، همچنین کاربران
آمریکا با 10% و ترکیه، انگلیس، فرانسه و کانادا هم در مجموع 15% اخبار این
حادثه را منتشر کردند. تنها 7% کاربران توییتر از ایران بودند» (تلویزیون
رژیم۱۹/۲/۹۴).
دستگاه تبلیغاتی رژیم کوشید مسأله را یک حادثه و
ناشی از یک مسأله شخصی جلوه دهد که گروههای معاند آن را بزرگ کردهاند و
بهمنظور در بردن مأمور اطلاعاتی عامل قتل، از هیچ رذالتی در حق دختر مقتول
و خانواده وی خودداری نکرد. در همین رابطه یک، پاسدار جنایتکار «منتظر
المهدی» معاون اجتماعی نیروی انتظامی گفت: «هیچ رد پایی از مظنونان انتظامی
و امنیتی در این پرونده نمیباشد» وی سپس داستانی سر هم کرد که گویا مقتول
با فرد مظنون ارتباط داشته و وقتی مدیر هتل به مادر او اطلاع میدهد و او
متوجه میشود که مادرش در راه آمدن به هتل است، میخواسته از طریق بالکن
هتل خود را از یک اتاق به اتاق دیگر برساند که پایش سر خورده و به پایین
پرتاب شده و فوت کرده است (تلویزیون رژیم۱۹/۲/۹۴).
معلوم نیست
که دختر مقتول که کارمند هتل بوده و به ساختمان آشنایی کامل داشته، برای
ترک اتاق چرا به جای در، از طریق بالکن اقدام کرده است؟!: این پاسدار
جنایتکار سپس ادعا کرد «عامل اصلی حادثه هتل تارا دستگیر و اعتراف کرده
است». اما در عینحال شبکههای معاند را مجرم اصلی دانست. به این ترتیب
معلوم نیست اگر قتل فریناز، حادثه و بر اثر اشتباه خودش بوده، متهم به چه
چیز اعتراف کرده است؟! و اگر فیالواقع مجرم است، جرم «شبکههای معاند»
چیست؟!
حرف آخوند اژهای سخنگوی قوه قضاییه در این مورد و جرم اتفاق افتاده نیز، قابل تأمل و وقیحانه است.
آخوند اژهای ابتدا به رسانههای حکومتی ایراد میگیرد که «وقتی اتفاقی
میافتد چرا گاهی ناخودآگاه این جریان را… در سطح بسیار وسیعی نشر میدهیم و
برای مردم (بخوانید برای رژیم) مخاطره ایجاد میکنیم؟ و… آن را آنقدر
منتشر میکنیم و پر و بال میدهیم؟!». آخوند اژهای در مورد متهم که گفته
میشود دستگیر شده، بر خلاف آنچه که قبلاً گفته میشد که فریناز خودش از
بالکن هتل سقوط کرده، میگوید: «این که متهم این پرونده، اجمالاً تقصیر
دارد، در این قضیه فیالجمله روشن است».
«اجمالاً تقصیر دارد»
یعنی چه؟ معلوم نیست اگر متهم هیچ رابطهای با وزارت اطلاعات ندارد، چرا
هیچ اسم و عکس و مشخصات او منتشر نمیشود؟ و بالاخره مقصر و مجرم هست یا
نه؟ آیا اگر او یک فرد عادی بود، رژیم آخوندی به همین اندازه درباره او
رازداری به خرج میداد؟
جالب است که در این میان ظاهراً تنها
دغدغه تلویزیون رژیم و ایادی و کارگزاران رژیم، از یک سو خسارات مادی است
که به هتل وارد شده و از سوی دیگر کاهش تعداد گردشگران!
مجری
تلویزیون به فرموده میگوید: «شهر آرامتر شده است اما مسئولان شهر، نگران
وضعیت توسعه آن و بهویژه کاهش تعداد گردشگران میباشند».
و
احمدی نماینده مجلس ارتجاع، همین سناریو نوشته شده را قرقره میکند: «ما
وظیفه داریم رسیدگی بکنیم، ولی ما در بحث توریستی و اقتصادی نیاز مبرم
داریم که عزیزانی بیایند در مهاباد، خریدهایی انجام بدهند، اینکه این تصور
پیش بیاید که امنیت از مهاباد سلب شده، لطمه میزند… خواهشم از مردم این
است که در حفظ آرامش شهر به ما کمک بکنند».
واقعیت این است که
دغدغه اصلی رژیم، نه مسأله اقتصادی و گردشگری، بلکه ترک برداشتن امنیت
شکننده رژیم و شعله کشیدن خیزشی است که زمینه و بستر خیزشهای دیگر شده و
دامنه آن از شهرهای کردستان نیز فراتر رفته است.
ايران - ماکتی بهنام بیمه
ماکتی بهنام بیمه در ايران :
خبر این است: «روز یکشنبه 12خرداد پسر جوان 26سالهای خودکشی کرد. او
دانشجویی بود که برای تأمین معیشت خانواده خود گچ کشی میکرد. اما طی 6ماه
خواهر خود را که سرطان داشت از دست میدهد. هزینههای بالای درمان مانع از
آن میشود که او بتواند درمان خواهرش را ادامه دهد. به همین دلیل خودکشی
میکند». یکی از نزدیکان این جوان گفت: «دولت حتی یک ریال هم به این
خانواده و بیمار آنها کمک نکرد».
بهراستی مسئول جان این جوان و خواهرش کیست؟
روزی که سازمان ملل قانون حق برخورداری از داشتن پشتوانه را برای شهروندان کشورها بهرسمیت شناخت، قطعاً نیاز داشتن این پشتوانه از مدتها قبل در میان اجتماعات بشری حس شده بود. زیرا جوامع بشری به سوی مدرنیزه شدن حرکت میکردند و این حق برای انسانها به یک ضرورت تبدیل شد که دولتها را ملزم به قبول این حق بهعنوان جزء لاینفک زندگی جوامع مدرن امروزی کرد. اگر در 100سال گذشته موضوع بیمه مطرح میشد، کسی به کارکردهای آن اشرافی نداشت و نمیدانست که چه مزایایی برای جوامع بشری خواهد داشت. لذا با اغماض اینکه حکومتها هیچ وقت حقوق کامل این مردم را به آنها نخواهند داد، «بیمه» را باید جزو دستاوردهای دنیای پیشرفته امروز دانست. در حال حاضر میزان رفاه هر کشوری را بر اساس مجموعه تسهیلاتی که دولت برای مردم در امر بیمه در نظر میگیرد میسنجند. متأسفانه حکومتها این را یک نوع صدقه و ارائه خدمات مازاد انساندوستانه به مردم معرفی میکنند. هر چه حاکمیتها در محور مختصات دموکراسی و ضددموکراسی به سمت طیف ضددموکراسی حرکت میکنند، حق داشتن پشتوانه کمرنگتر میشود. هر چه هم به سمت قعر این منحنی میرویم، برای اقشار جامعه دست یافتن به این حق یک آرزو میشود و بهعنوان طلب حاکمیت از مردم تلقی میشود و در اصل، پایهایی برای چپاول مردم تحت ستم میشود. این امر در نظام ولایتفقیه حاکم بر ایران در کجای این محور مختصات قرار دارد؟ در این نظام مثل سایر زمینهها، این کلمه از معنای حقیقی خودش تهی شده و مردم هستند که به حاکمیت بدهکارند و طبعاً طلب هیچ حقی هم ندارند. واژههایی مثل بیمه و پشتوانه، فقط در لغتنامهها دیده میشوند و عاری از محتواست. بیمههای اجتماعی در نظامهای مختلف بهمنظور تأمین رفاه آحاد آن جامعه و برای افزایش سطح تولید ملی و تضمین آینده روشن است. اما در نظام آخوندی فقط چپاول این حقوق بهرسمیت شناخته شده است.
کارگری گفت: «به تأمین اجتماعی هزینه را پرداخت میکنیم، اما نه اسم کارگری هست و نه اسم دیگری. فقط هزینه از ما میگیرند». حالا هم بهانههایی مثل «کارت مهارت» را برای هموار کردن راه دزدیهای خودشان علم کردهاند. حتی کارگزاران رژیم هم توان مخفی نگاه داشتن این ظلم عریان را ندارند. بهصورتیکه یک مهره رژیم بهنام علیرضا محجوب گفت: «سهمیهبندی راجع به بیمه غلط بوده. بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی و...، خیلی چیز خوبیست. در جای جای دنیا شما میبینید به بهترین نحو از آن استفاده میشود. اما متأسفانه اینجا نه. فقط اسمش هست، هزینهاش را پرداخت میکنید، موقع گرفتن تسهیلات هیچ اتفاقی نمیافتد». در یک اعتراف دیگر رئیس شورای عالی استانها گفت: «در عمل هیچیک از کارگران بیمه شده قادر به استفاده از خدمات بیمه نیستند، این یعنی اصلاً بیمه نیستند». در موردی دیگر علی موسوی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس رژیم گفت: «تخلف شرکتهای بیمه از آغاز امسال تاکنون بیش از 300میلیارد تومان است. اعلام این تخلف و تخلفهای بسیار دیگری با اطلاع بیمه مرکزی ایران صورت گرفته است».
یک هموطن دیگر گفت: «الآن من خودم 104هزار تومان پول بیمه میدهم. من از 15250 تومان 12000 تومان پرداخت کردم، اینکه بیمه نیست، در حقیقت اصل پوله».
حرفهای فوق درد دلهای یک هموطن است که از تلویزیون حکومتی، با سانسور فراوان پخش شد. در این انعکاس مختصر، مردم از مؤسسه چپاولگر بیمه فغانشان بلند است. این در حالیست که بهرغم برداشت مالیات سهم بیمه از حقوقها و درآمدهای مردم، در روزی که مردم احتیاج دارند، بیمهای وجود ندارد که هزینهها را بپردازد. در حقیقت بیمه ماکت بیمه است. در مورد بیمه و خدمات آن، حرف آخر را یک کارشناس حکومتی در گفتگو با تلویزیون رژیم میگوید: «واقعیت این است که ما چیزی به نام صنعت بیمه نداریم. بیمهای که پولش را یکی دیگر میدهد، خدمتش را هم یکی دیگر. اینها فقط سند میکنند و پول میگیرند. لذا بیمه ماکت بیمه است».
طبیعی است که اعتراف این کارشناس رژیم که بیمه ماکت و شکلک است و از محتوای واقعی یک نهاد خدمات دهنده تهی است همه واقعیت نیست. واقعیت این است که آن جوان بهخاطر غم از دست دادن خواهرش در اثر بیماری و عدم توان رسیدگی درمانی، خودکشی کرد. تردیدی نیست که مسئول جان او و خواهرش تمامی سردمداران این حاکمیت هستند که از بیمه فقط یک مترسک ساختهاند و از قبل آن پولهای میلیاردی به جیب میزنند. در این حال، مردم محروم تحت ستم فقط باید بپردازند و بپردازند و در نهایت هم بدهکار حاکمیت میشوند. اما زمان آنکه این مترسک پوشالی، با توفان همین اقشار تحت ستم فرو بریزد نزدیک است. پشتوانه واقعی در آنزمان، برای مردم کشورمان پدید خواهد آمد.
![]() |
بیمه |
بهراستی مسئول جان این جوان و خواهرش کیست؟
روزی که سازمان ملل قانون حق برخورداری از داشتن پشتوانه را برای شهروندان کشورها بهرسمیت شناخت، قطعاً نیاز داشتن این پشتوانه از مدتها قبل در میان اجتماعات بشری حس شده بود. زیرا جوامع بشری به سوی مدرنیزه شدن حرکت میکردند و این حق برای انسانها به یک ضرورت تبدیل شد که دولتها را ملزم به قبول این حق بهعنوان جزء لاینفک زندگی جوامع مدرن امروزی کرد. اگر در 100سال گذشته موضوع بیمه مطرح میشد، کسی به کارکردهای آن اشرافی نداشت و نمیدانست که چه مزایایی برای جوامع بشری خواهد داشت. لذا با اغماض اینکه حکومتها هیچ وقت حقوق کامل این مردم را به آنها نخواهند داد، «بیمه» را باید جزو دستاوردهای دنیای پیشرفته امروز دانست. در حال حاضر میزان رفاه هر کشوری را بر اساس مجموعه تسهیلاتی که دولت برای مردم در امر بیمه در نظر میگیرد میسنجند. متأسفانه حکومتها این را یک نوع صدقه و ارائه خدمات مازاد انساندوستانه به مردم معرفی میکنند. هر چه حاکمیتها در محور مختصات دموکراسی و ضددموکراسی به سمت طیف ضددموکراسی حرکت میکنند، حق داشتن پشتوانه کمرنگتر میشود. هر چه هم به سمت قعر این منحنی میرویم، برای اقشار جامعه دست یافتن به این حق یک آرزو میشود و بهعنوان طلب حاکمیت از مردم تلقی میشود و در اصل، پایهایی برای چپاول مردم تحت ستم میشود. این امر در نظام ولایتفقیه حاکم بر ایران در کجای این محور مختصات قرار دارد؟ در این نظام مثل سایر زمینهها، این کلمه از معنای حقیقی خودش تهی شده و مردم هستند که به حاکمیت بدهکارند و طبعاً طلب هیچ حقی هم ندارند. واژههایی مثل بیمه و پشتوانه، فقط در لغتنامهها دیده میشوند و عاری از محتواست. بیمههای اجتماعی در نظامهای مختلف بهمنظور تأمین رفاه آحاد آن جامعه و برای افزایش سطح تولید ملی و تضمین آینده روشن است. اما در نظام آخوندی فقط چپاول این حقوق بهرسمیت شناخته شده است.
کارگری گفت: «به تأمین اجتماعی هزینه را پرداخت میکنیم، اما نه اسم کارگری هست و نه اسم دیگری. فقط هزینه از ما میگیرند». حالا هم بهانههایی مثل «کارت مهارت» را برای هموار کردن راه دزدیهای خودشان علم کردهاند. حتی کارگزاران رژیم هم توان مخفی نگاه داشتن این ظلم عریان را ندارند. بهصورتیکه یک مهره رژیم بهنام علیرضا محجوب گفت: «سهمیهبندی راجع به بیمه غلط بوده. بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی و...، خیلی چیز خوبیست. در جای جای دنیا شما میبینید به بهترین نحو از آن استفاده میشود. اما متأسفانه اینجا نه. فقط اسمش هست، هزینهاش را پرداخت میکنید، موقع گرفتن تسهیلات هیچ اتفاقی نمیافتد». در یک اعتراف دیگر رئیس شورای عالی استانها گفت: «در عمل هیچیک از کارگران بیمه شده قادر به استفاده از خدمات بیمه نیستند، این یعنی اصلاً بیمه نیستند». در موردی دیگر علی موسوی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس رژیم گفت: «تخلف شرکتهای بیمه از آغاز امسال تاکنون بیش از 300میلیارد تومان است. اعلام این تخلف و تخلفهای بسیار دیگری با اطلاع بیمه مرکزی ایران صورت گرفته است».
یک هموطن دیگر گفت: «الآن من خودم 104هزار تومان پول بیمه میدهم. من از 15250 تومان 12000 تومان پرداخت کردم، اینکه بیمه نیست، در حقیقت اصل پوله».
حرفهای فوق درد دلهای یک هموطن است که از تلویزیون حکومتی، با سانسور فراوان پخش شد. در این انعکاس مختصر، مردم از مؤسسه چپاولگر بیمه فغانشان بلند است. این در حالیست که بهرغم برداشت مالیات سهم بیمه از حقوقها و درآمدهای مردم، در روزی که مردم احتیاج دارند، بیمهای وجود ندارد که هزینهها را بپردازد. در حقیقت بیمه ماکت بیمه است. در مورد بیمه و خدمات آن، حرف آخر را یک کارشناس حکومتی در گفتگو با تلویزیون رژیم میگوید: «واقعیت این است که ما چیزی به نام صنعت بیمه نداریم. بیمهای که پولش را یکی دیگر میدهد، خدمتش را هم یکی دیگر. اینها فقط سند میکنند و پول میگیرند. لذا بیمه ماکت بیمه است».
طبیعی است که اعتراف این کارشناس رژیم که بیمه ماکت و شکلک است و از محتوای واقعی یک نهاد خدمات دهنده تهی است همه واقعیت نیست. واقعیت این است که آن جوان بهخاطر غم از دست دادن خواهرش در اثر بیماری و عدم توان رسیدگی درمانی، خودکشی کرد. تردیدی نیست که مسئول جان او و خواهرش تمامی سردمداران این حاکمیت هستند که از بیمه فقط یک مترسک ساختهاند و از قبل آن پولهای میلیاردی به جیب میزنند. در این حال، مردم محروم تحت ستم فقط باید بپردازند و بپردازند و در نهایت هم بدهکار حاکمیت میشوند. اما زمان آنکه این مترسک پوشالی، با توفان همین اقشار تحت ستم فرو بریزد نزدیک است. پشتوانه واقعی در آنزمان، برای مردم کشورمان پدید خواهد آمد.
ايران - فراخوان به اقدام فوری برای آزادی سریع بازداشتشدگان خیزش مهاباد
اعزام شکنجهگران از تهران به سنندج و مهاباد برای بازجویی از دستگیرشدگان خيزش مهاباد:
![]() |
شورای ملی مقاومت ايران |
رژیم ضدبشری آخوندی گروهی از سردژخیمان وزارت اطلاعات را برای شکنجه و
بازجویی از بازداشتشدگان خیزش مهاباد و تظاهرات اعتراضی هفته گذشته به
سنندج و مهاباد اعزام کرده است. این شکنجهگران در هماهنگی با اداره کل
اطلاعات در استانهای کردستان و آذربایجان غربی به زندانهای شهرهای مختلف
این منطقه منتقل میشوند.
در جریان قیام 17اردیبهشت مردم مهاباد
و اعتراضات مردم دیگر شهرهای این منطقه در روزهای پس از آن، صدها تن
بازداشت شدند. بازداشتشدگان علاوه بر زندانهای مهاباد و سنندج به زندانهای
ارومیه، میاندوآب و نقده منتقل شدند.
همزمان با اعزام دژخیمان
از تهران، سرکوب و کنترل زندانها و حضور نیروهای سرکوبگر در داخل آنها در
این منطقه بهطور قابل توجهی شدت یافته است. در زندان مهاباد ملاقات هفتگی
زندانیان بهحالت تعلیق درآمده و تلفن زندانیان نیز قطع شده است. همچنین
شکنجهگران اقدام به بازرسی غیرمعمول بندها و بازجویی از بسیاری از
زندانیان سیاسی میکنند.
مقاومت ایران عموم مردم بهویژه جوانان
منطقه را به حمایت از دستگیر شدگان قیام مهاباد و همبستگی با خانوادههای
آنها فرا میخواند. همچنین از مراجع بینالمللی بهخصوص کمیسر عالی
حقوقبشر، گزارشگر ویژه وضعیت حقوقبشر در ایران، گزارشگران بازداشتهای
خودسرانه و شکنجه میخواهد جنایتهای رژیم آخوندی در کردستان ایران را محکوم
کنند و برای توقف شکنجه و آزادی فوری عموم بازداشتشدگان خیزش مهاباد و
شهرهای دیگر کردستان اقدامی سریع و مؤثر بهعمل آورند.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
24اردیبهشت 1394 (14 مه 2015)
اشتراک در:
نظرات (Atom)

.jpg)







