ماکتی بهنام بیمه در ايران :
خبر این است: «روز یکشنبه 12خرداد پسر جوان 26سالهای خودکشی کرد. او
دانشجویی بود که برای تأمین معیشت خانواده خود گچ کشی میکرد. اما طی 6ماه
خواهر خود را که سرطان داشت از دست میدهد. هزینههای بالای درمان مانع از
آن میشود که او بتواند درمان خواهرش را ادامه دهد. به همین دلیل خودکشی
میکند». یکی از نزدیکان این جوان گفت: «دولت حتی یک ریال هم به این
خانواده و بیمار آنها کمک نکرد».
بهراستی مسئول جان این جوان و خواهرش کیست؟
روزی که سازمان ملل قانون حق برخورداری از داشتن پشتوانه را برای شهروندان کشورها بهرسمیت شناخت، قطعاً نیاز داشتن این پشتوانه از مدتها قبل در میان اجتماعات بشری حس شده بود. زیرا جوامع بشری به سوی مدرنیزه شدن حرکت میکردند و این حق برای انسانها به یک ضرورت تبدیل شد که دولتها را ملزم به قبول این حق بهعنوان جزء لاینفک زندگی جوامع مدرن امروزی کرد. اگر در 100سال گذشته موضوع بیمه مطرح میشد، کسی به کارکردهای آن اشرافی نداشت و نمیدانست که چه مزایایی برای جوامع بشری خواهد داشت. لذا با اغماض اینکه حکومتها هیچ وقت حقوق کامل این مردم را به آنها نخواهند داد، «بیمه» را باید جزو دستاوردهای دنیای پیشرفته امروز دانست. در حال حاضر میزان رفاه هر کشوری را بر اساس مجموعه تسهیلاتی که دولت برای مردم در امر بیمه در نظر میگیرد میسنجند. متأسفانه حکومتها این را یک نوع صدقه و ارائه خدمات مازاد انساندوستانه به مردم معرفی میکنند. هر چه حاکمیتها در محور مختصات دموکراسی و ضددموکراسی به سمت طیف ضددموکراسی حرکت میکنند، حق داشتن پشتوانه کمرنگتر میشود. هر چه هم به سمت قعر این منحنی میرویم، برای اقشار جامعه دست یافتن به این حق یک آرزو میشود و بهعنوان طلب حاکمیت از مردم تلقی میشود و در اصل، پایهایی برای چپاول مردم تحت ستم میشود. این امر در نظام ولایتفقیه حاکم بر ایران در کجای این محور مختصات قرار دارد؟ در این نظام مثل سایر زمینهها، این کلمه از معنای حقیقی خودش تهی شده و مردم هستند که به حاکمیت بدهکارند و طبعاً طلب هیچ حقی هم ندارند. واژههایی مثل بیمه و پشتوانه، فقط در لغتنامهها دیده میشوند و عاری از محتواست. بیمههای اجتماعی در نظامهای مختلف بهمنظور تأمین رفاه آحاد آن جامعه و برای افزایش سطح تولید ملی و تضمین آینده روشن است. اما در نظام آخوندی فقط چپاول این حقوق بهرسمیت شناخته شده است.
کارگری گفت: «به تأمین اجتماعی هزینه را پرداخت میکنیم، اما نه اسم کارگری هست و نه اسم دیگری. فقط هزینه از ما میگیرند». حالا هم بهانههایی مثل «کارت مهارت» را برای هموار کردن راه دزدیهای خودشان علم کردهاند. حتی کارگزاران رژیم هم توان مخفی نگاه داشتن این ظلم عریان را ندارند. بهصورتیکه یک مهره رژیم بهنام علیرضا محجوب گفت: «سهمیهبندی راجع به بیمه غلط بوده. بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی و...، خیلی چیز خوبیست. در جای جای دنیا شما میبینید به بهترین نحو از آن استفاده میشود. اما متأسفانه اینجا نه. فقط اسمش هست، هزینهاش را پرداخت میکنید، موقع گرفتن تسهیلات هیچ اتفاقی نمیافتد». در یک اعتراف دیگر رئیس شورای عالی استانها گفت: «در عمل هیچیک از کارگران بیمه شده قادر به استفاده از خدمات بیمه نیستند، این یعنی اصلاً بیمه نیستند». در موردی دیگر علی موسوی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس رژیم گفت: «تخلف شرکتهای بیمه از آغاز امسال تاکنون بیش از 300میلیارد تومان است. اعلام این تخلف و تخلفهای بسیار دیگری با اطلاع بیمه مرکزی ایران صورت گرفته است».
یک هموطن دیگر گفت: «الآن من خودم 104هزار تومان پول بیمه میدهم. من از 15250 تومان 12000 تومان پرداخت کردم، اینکه بیمه نیست، در حقیقت اصل پوله».
حرفهای فوق درد دلهای یک هموطن است که از تلویزیون حکومتی، با سانسور فراوان پخش شد. در این انعکاس مختصر، مردم از مؤسسه چپاولگر بیمه فغانشان بلند است. این در حالیست که بهرغم برداشت مالیات سهم بیمه از حقوقها و درآمدهای مردم، در روزی که مردم احتیاج دارند، بیمهای وجود ندارد که هزینهها را بپردازد. در حقیقت بیمه ماکت بیمه است. در مورد بیمه و خدمات آن، حرف آخر را یک کارشناس حکومتی در گفتگو با تلویزیون رژیم میگوید: «واقعیت این است که ما چیزی به نام صنعت بیمه نداریم. بیمهای که پولش را یکی دیگر میدهد، خدمتش را هم یکی دیگر. اینها فقط سند میکنند و پول میگیرند. لذا بیمه ماکت بیمه است».
طبیعی است که اعتراف این کارشناس رژیم که بیمه ماکت و شکلک است و از محتوای واقعی یک نهاد خدمات دهنده تهی است همه واقعیت نیست. واقعیت این است که آن جوان بهخاطر غم از دست دادن خواهرش در اثر بیماری و عدم توان رسیدگی درمانی، خودکشی کرد. تردیدی نیست که مسئول جان او و خواهرش تمامی سردمداران این حاکمیت هستند که از بیمه فقط یک مترسک ساختهاند و از قبل آن پولهای میلیاردی به جیب میزنند. در این حال، مردم محروم تحت ستم فقط باید بپردازند و بپردازند و در نهایت هم بدهکار حاکمیت میشوند. اما زمان آنکه این مترسک پوشالی، با توفان همین اقشار تحت ستم فرو بریزد نزدیک است. پشتوانه واقعی در آنزمان، برای مردم کشورمان پدید خواهد آمد.
![]() |
بیمه |
بهراستی مسئول جان این جوان و خواهرش کیست؟
روزی که سازمان ملل قانون حق برخورداری از داشتن پشتوانه را برای شهروندان کشورها بهرسمیت شناخت، قطعاً نیاز داشتن این پشتوانه از مدتها قبل در میان اجتماعات بشری حس شده بود. زیرا جوامع بشری به سوی مدرنیزه شدن حرکت میکردند و این حق برای انسانها به یک ضرورت تبدیل شد که دولتها را ملزم به قبول این حق بهعنوان جزء لاینفک زندگی جوامع مدرن امروزی کرد. اگر در 100سال گذشته موضوع بیمه مطرح میشد، کسی به کارکردهای آن اشرافی نداشت و نمیدانست که چه مزایایی برای جوامع بشری خواهد داشت. لذا با اغماض اینکه حکومتها هیچ وقت حقوق کامل این مردم را به آنها نخواهند داد، «بیمه» را باید جزو دستاوردهای دنیای پیشرفته امروز دانست. در حال حاضر میزان رفاه هر کشوری را بر اساس مجموعه تسهیلاتی که دولت برای مردم در امر بیمه در نظر میگیرد میسنجند. متأسفانه حکومتها این را یک نوع صدقه و ارائه خدمات مازاد انساندوستانه به مردم معرفی میکنند. هر چه حاکمیتها در محور مختصات دموکراسی و ضددموکراسی به سمت طیف ضددموکراسی حرکت میکنند، حق داشتن پشتوانه کمرنگتر میشود. هر چه هم به سمت قعر این منحنی میرویم، برای اقشار جامعه دست یافتن به این حق یک آرزو میشود و بهعنوان طلب حاکمیت از مردم تلقی میشود و در اصل، پایهایی برای چپاول مردم تحت ستم میشود. این امر در نظام ولایتفقیه حاکم بر ایران در کجای این محور مختصات قرار دارد؟ در این نظام مثل سایر زمینهها، این کلمه از معنای حقیقی خودش تهی شده و مردم هستند که به حاکمیت بدهکارند و طبعاً طلب هیچ حقی هم ندارند. واژههایی مثل بیمه و پشتوانه، فقط در لغتنامهها دیده میشوند و عاری از محتواست. بیمههای اجتماعی در نظامهای مختلف بهمنظور تأمین رفاه آحاد آن جامعه و برای افزایش سطح تولید ملی و تضمین آینده روشن است. اما در نظام آخوندی فقط چپاول این حقوق بهرسمیت شناخته شده است.
کارگری گفت: «به تأمین اجتماعی هزینه را پرداخت میکنیم، اما نه اسم کارگری هست و نه اسم دیگری. فقط هزینه از ما میگیرند». حالا هم بهانههایی مثل «کارت مهارت» را برای هموار کردن راه دزدیهای خودشان علم کردهاند. حتی کارگزاران رژیم هم توان مخفی نگاه داشتن این ظلم عریان را ندارند. بهصورتیکه یک مهره رژیم بهنام علیرضا محجوب گفت: «سهمیهبندی راجع به بیمه غلط بوده. بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی و...، خیلی چیز خوبیست. در جای جای دنیا شما میبینید به بهترین نحو از آن استفاده میشود. اما متأسفانه اینجا نه. فقط اسمش هست، هزینهاش را پرداخت میکنید، موقع گرفتن تسهیلات هیچ اتفاقی نمیافتد». در یک اعتراف دیگر رئیس شورای عالی استانها گفت: «در عمل هیچیک از کارگران بیمه شده قادر به استفاده از خدمات بیمه نیستند، این یعنی اصلاً بیمه نیستند». در موردی دیگر علی موسوی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس رژیم گفت: «تخلف شرکتهای بیمه از آغاز امسال تاکنون بیش از 300میلیارد تومان است. اعلام این تخلف و تخلفهای بسیار دیگری با اطلاع بیمه مرکزی ایران صورت گرفته است».
یک هموطن دیگر گفت: «الآن من خودم 104هزار تومان پول بیمه میدهم. من از 15250 تومان 12000 تومان پرداخت کردم، اینکه بیمه نیست، در حقیقت اصل پوله».
حرفهای فوق درد دلهای یک هموطن است که از تلویزیون حکومتی، با سانسور فراوان پخش شد. در این انعکاس مختصر، مردم از مؤسسه چپاولگر بیمه فغانشان بلند است. این در حالیست که بهرغم برداشت مالیات سهم بیمه از حقوقها و درآمدهای مردم، در روزی که مردم احتیاج دارند، بیمهای وجود ندارد که هزینهها را بپردازد. در حقیقت بیمه ماکت بیمه است. در مورد بیمه و خدمات آن، حرف آخر را یک کارشناس حکومتی در گفتگو با تلویزیون رژیم میگوید: «واقعیت این است که ما چیزی به نام صنعت بیمه نداریم. بیمهای که پولش را یکی دیگر میدهد، خدمتش را هم یکی دیگر. اینها فقط سند میکنند و پول میگیرند. لذا بیمه ماکت بیمه است».
طبیعی است که اعتراف این کارشناس رژیم که بیمه ماکت و شکلک است و از محتوای واقعی یک نهاد خدمات دهنده تهی است همه واقعیت نیست. واقعیت این است که آن جوان بهخاطر غم از دست دادن خواهرش در اثر بیماری و عدم توان رسیدگی درمانی، خودکشی کرد. تردیدی نیست که مسئول جان او و خواهرش تمامی سردمداران این حاکمیت هستند که از بیمه فقط یک مترسک ساختهاند و از قبل آن پولهای میلیاردی به جیب میزنند. در این حال، مردم محروم تحت ستم فقط باید بپردازند و بپردازند و در نهایت هم بدهکار حاکمیت میشوند. اما زمان آنکه این مترسک پوشالی، با توفان همین اقشار تحت ستم فرو بریزد نزدیک است. پشتوانه واقعی در آنزمان، برای مردم کشورمان پدید خواهد آمد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر